حالا احمدینژاد در حالی در بیانیه جدیدش خود را از وابستگی به هر حزب و جناحی مبرا کرده که به غیر از بعضی از اعضای جبهه پایداری و با اغماض جبهه یکتا، دیگر حزب و گروه خاصی هم همراه او نیست.
محمود احمدینژاد در فاصله ۱۰۰ روز مانده به انتخابات بازی جدیدی را با «راستگرایان» شروع کرده. او نه تنها در بیانیه جدیدش باز هم خط خود را از اصولگرایان جدا کرده است که تاکید کرده از هیچ کاندیدایی در انتخابات پیش رو حمایت نخواهد کرد تا این گونه حمایت یا عدم حمایت خود را امری تاثیرگذار در معادلات انتخاباتی نشان دهد.
«میگوید از هیچ کاندیدایی حمایت نکرده و نمیکند. میگوید عضو هیچ حزب و جناحی نیست و نظرش هم قطعی است. محمود احمدینژاد از قدرت کنار رفته اما از صحنه نه. او حالا به خوبی در حال اثبات این گزاره است که اگر کاندیدا هم نشود، پا پس نخواهد کشید و هنوز هم عاشق خودنماییهای سیاسی است. از سفرهای استانیاش بگیرید که بعد از نهی رهبری از کاندیداتوری قطع نشد تا بیانیههای پیدرپیاش. حالا هم که با این بیانیه آخر خواسته هم آب پاکی را روی دستِ دوستان قدیمی اصولگرایش بریزد هم خود را فرد تاثیرگذار در معادلات انتخاباتی معرفی کند که حمایت یا عدم حمایتش تاثیرگذار خواهد بود.
احمدینژاد هر چند حالا گفته موضعش درباره حمایت نکردن از هیچ کاندیدایی قطعی و غیر قابل تغییر است اما گویی بیشتر در حال فرستادن این پالس سیاسی بوده که چه بر صندلی پاستور بنشیند چه نه، در هر حال کنار نخواهد نرفت. او مرد صحنههاست.
من پا پس نمیکشم
اما این تنها مصداق خودنماییهای سیاسی مرد رفته از پاستور نیست. چنانچه مرد کاپشن بهاریپوش چه قبل از مهر ماه امسال و چه بعد از آن که با نهی رهبری برای ورود به انتخابات مواجه شد، دست از سفرهای استانیاش نکشید. از گرگان گرفته تا شیراز، از شرق گرفته تا غرب، شهر به شهر را میگردد، سخنرانی میکند و اطرافیانش از او عکس میگیرند، خبر تهیه میکنند و با آب و تاب در کانالهای تلگرامیشان منتشر میکنند.
محمود احمدینژاد و نزدیکان کنونیاش به نظر حالا دل خوش کردهاند به بعضی از نظرسنجیها. نظرسنجیهایی که میگفتند او در صورت حضور در انتخابات سال آینده ۳۰ درصد از آرای مردمی را به خود اختصاص میداد، شاید از همین روست که احمدینژاد تلاش دارد خود را کاندیدای بالقوه انتخابات ریاستجمهوری برای ۴ سال آینده نگه دارد. همین نظرسنجیها هم برخی از اصولگرایان را وسوسه کرده است که با منتسب کردن خود به جریان احمدینژاد سبد رایی را به سمت خود سوق دهند تا شاید برگ برنده آنها باشد. این در حالی است که از قضا برخی این حمایت را پاشنه آشیل کاندیدایی میدانند که با برگ احمدینژاد وارد گود انتخابات شود.
از نگاه این دسته از تحلیلگران سیاسی، ۸ سال پاستورنشینی محمود احمدینژاد و تمام ضعفهای مدیریتی او حجت را بر بسیاری از مردم و حتی یاران اصولگرایش که او را بر سر کار نشانده بودند، تمام کرد. خاصه سالهای آخرِ دولت دهم که حتی بیشتر طیفهای اصولگرایی خود را از نسبت دادن به مردِ اول دولت مبرا میکردند و حالا بعد از گذشت حدود چهار سال از تمام شدن دورانِ پاستورنشینی احمدینژاد، همچنان او را یکی از بزرگترین ضربهها به جریان اصولگرایی میدانند؛ ضربهای که در انتخابات سال ۹۲ و ۹۴ اردوگاهِ راستها را با شوکی عجیب روبهرو کرد.
حالا احمدینژاد در حالی در بیانیه جدیدش خود را از وابستگی به هر حزب و جناحی مبرا کرده که به غیر از بعضی از اعضای جبهه پایداری و با اغماض جبهه یکتا، دیگر حزب و گروه خاصی هم همراه او نیست. او به تنهایی بدنه تشکیلاتی و حزبی ندارد، پایگاه رسانهای خاصی در اختیار او نیست و البته حزب و تشکل سیاسی موثری را هم در این سالها به عنوان یک بازیگر سیاسی که بتواند تاثیرگذار باشد، در اختیار نداشته است. با این وجود اما گویی تلاش دارد تک و تنها خود را در صحنه سیاسی حفظ کند.
گویی او و طرفدارانش به همان سفرهای استانی و فعالیتهای مجازی در بین مردم دل خوش کردهاند اما همه این دلایل نشان میدهد محمود احمدینژاد در سالهای اخیر هیچگاه اعتقادی به انزوانشینی نداشته و حالا با اعلام کنارهگیری از بدنه اصولگرا یک پیام را روانه این اردوگاه کرده است: «بدون وابستگی و حمایت شما من باز هم پا پس نمیکشم؛ چه در صحنه انتخاباتی باشم، چه نباشم» او همچنان تک رو است و فراموش کرده ۸ سال پاستورنشینیاش مرهون حمایت همین طیف از او است. او دیگر نمیخواهد با دوستان اصولگرایش کنار بیاید و با این بیانیه بیشتر از هر زمان دیگری به بیاعتمادی بین خودش و اصولگرایان دامن زده است.
قهر ریشهدار احمدینژاد
اما محمود احمدینژاد در بند سوم از بیانیهاش خط و نشان جدیتری برای اصولگرایان کشیده است: «ممکن است برخی افراد یا جریانات و جناحها به خاطر منافع گروهی، اخبار و شایعاتی تحت عنوان حمایت از شخص خاصی به نقل از اینجانب منتشر نماید. صریحا اعلام مینمایم که این نوع شایعات و اخبار حتی اگر از زبان نزدیکان این جانب باشد، خلاف واقع است و قویا تکذیب میشود.»
برای این بند از بیانیه او شاید بتوان چند گزاره مفروض داشت. شاید اگر مخاطب اصلی این اظهارات را جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی بدانیم، چندان به بیراهه نرفتهایم. خصوصا آن که این جبهه چند ماه پیش با عضویت بعضی از وزرا و یاران دیروز احمدینژاد تشکیل شد.
از طرف دیگر در چند ماه گذشته بعضی از رسانههای اصولگرا اخباری مبنی بر اعلام کاندیداتوری برخی از نزدیکان احمدینژاد برای انتخابات ریاستجمهوری و حمایت او از این کاندیداها را منتشر کرده بودند و حتی خبرهایی از جلسات مشترک او با مهرداد بذرپاش هم به گوش رسید.
علاوه بر بذرپاش از گزینههایی همچون غلامحسین الهام، علی نیکزاد و حتی ثمره هاشمی نیز به عنوان گزینههای جایگزین برای احمدینژاد نام برده میشد که حالا محمود احمدینژاد بیشتر از هر زمان دیگری عزمش را جزم کرده تا راهش را از هر طیفی از اصولگرایان جدا کند؛ او سال ۹۲ هم در حالی که همه فکر میکردند گزینه اصلیاش بعد از رد صلاحیت مشایی، سعید جلیلی است، چندان اعتنایی به او نکرد تا همان طور که قبلا هم ثابت کرده بود، نشان دهد که قابل پیشبینی نیست.
او در این بیانیه از اصولگرایان سنتی گرفته تا دوستان قدیمی و فعلیاش را مورد نوازش قرار داده و بیشتر از گذشته بر تکرویهایش اصرار ورزیده است؛ محمود احمدینژاد بیش از هر زمان دیگری با اصولگرایان بر مسیر قهر پیش میرود و تلاش دارد خود را مهره تاثیرگذاری که دور شدنش از اصولگرایان به ضرر جریان راست شده است، به تصویر بکشد. با این وجود به نظر میرسد مرد رفته از پاستور با یک ترس چند ساله مسیر سیاستورزیش را طی کرده است؛ «ترس حذف شدن از سیاست».