انسان برای رسیدن به هدف، مکاتب متنوعی را در اجرا مورد آزمون قرار داده است اما نارضایتی عمومی و عدم کنترل آسیبها و تهدیدها، همچنان مسئله و دغدغه اصلی حاکمان و نظامهای سیاسی است.
پایگاه خبری صدای جنوب :
سرمقاله روزنامه ابتکار – جهانبخش محبی نیا
چه باید کرد؟
حجم اطلاعات، گزارهها و آموزههایی که از طریق رسانه جمعی، شبکه مجازی، سخنرانی، ماهواره، کتاب و مکالمه شفاهی، انسان را هدف قرار میدهد، بجد مایه حیرت است.
اقیانوس معانی و دریایی از پیشنهاد برای زندگی که شناگران ماهر و قدر نیز از عهده آن بر نمیآیند. در حال حاضر مشکل واقعی و اصلی بشر کثرت اطلاعات است. در مخازن اطلاعات، سوتابایت فشردگی و ظرفیت موجود است که قابل دریافت، محاسبه و پردازش در میلیونها سال آتی هم نیست. با این وسعت دارایی انسان باید به مقام و موقعیت مطلوبی میرسید، اما جوامع جهانی در مردابی از کینه، کدورت، جنگ، فساد، تبعیضی و ناامنی به سر میبرد و میل شاخص برخورداری به شکل وحشتناک به سمت افول و غروب است.
انسان برای رسیدن به هدف، مکاتب متنوعی را در اجرا مورد آزمون قرار داده است اما نارضایتی عمومی و عدم کنترل آسیبها و تهدیدها، همچنان مسئله و دغدغه اصلی حاکمان و نظامهای سیاسی است. انتخابات، اصلاحات، انقلاب، ناآرامی و کودتا میدان مانور انسان جهت فرار از نارضایتیها بوده است ولی در عرصه کارآیی و کارآمدی ابزار مطمئی نشان داده نشدند. چرا که نارضایتی عمومی همچنان باقی مانده است. ایده پایان دولت و فرار از نظام دولت – ملت نه در قالب و پیامد جهانی شدن، بلکه در حال و هوایی دیگر از سرنومیدی پخت و پز میشود. واژگانی چون عدالت، آزادی، دموکراسی و استقلال جاذبه دوران ولادتش را ندارد. نخبگان و توده مردم برای رسیدن به فردایی امن و سوار بر مرکب رفاه و آسایش، رهایی از زیر یوغ ادوار ملوک الطوایفی و ارباب – رعیتی را جشن گرفت و به تمامی نظامهای موجود پشت پا زد و در ناکجاآباد ایدههای ماکیاول، هابز و جان لاک سجلی اقامت گرفت و تاریخ را با دلخواه آنان رنگآمیزی کرد. اما بعد از دورههای متوالی و تکراری حاکمیت ارغوانی فردی، اشتراکی و ایدئولوژیک، گرفتار همان بلایا و مصائبی شد که در شکل مینیاتوری از آن گریزان بود. رضایت عمومی همچنان کمیابترین کالای بازار سیاست شد.
علوم جامعهشناسی، سیاست، حقوق و روانشناسی هر چند مجموعه مدون برای آسایش و آرامش نوع بشر تدارک دید اما حاصل کار رسیدن به سراب بود. با این وصف، وعدههای توخانی فرونی گرفت، فقر گسترش یافت. جنگ ملازم زندگی اجتماعی شد به نحوی که در دوره فقدان جنگ که هیچوقت پیش نیامد، فرماندهانی از ارتش و سیاستمدارانی در گستره دنیا، دلتنگ شنیدن غرش توپها شدند. اخلاق در شهرتطلبی مرضگونه اهل سیاست در پارلمان غرق شد و ارباب قدرت در کاخهای مرمرین از آینده درخشان که وعده داده بودند، گریختند. آسیبهای موصوف، دولتها را در معرض فروپاشی جدی برده است، امری که بعد از عهدنامه وستفالیا تا کنون سابقه نداشته است. توده مردم معتقد است جهان به بدترین شکل و با هزینههای گران و گزاف اداره میشود. دنیا امن نیست مثل اینکه بشر برای رسیدن به رفاه، عقل و آزادی، آدرس غلط گرفته است. شهری با این ویژگیها یافت نمیشود. نظام تامین اجتماعی در اکثر کشورهای پیشرفته در آستانه متلاشی شدن است. آتش زیر خاکستر جنگهای منطقهای و جهان در معرض تندباد شیطانی و فوت اهرمنی حاکمانی است که احتمال شعلهور شدن آن را فزونی بخشند و باز فقرا فقیرتر و اغنیا، غنیتر میشوند.
فقر و جمعیت پیر دو عنصر تهدیدکننده جدی بقای کشورهای پیشرفته است. در جهان سوم نیز دومینوی گرفتاریهای پیچیده، آرمانهای کاذب، تخیلات بچگانه و شهوت قلمروگشایی، اجتماعی از دیواره اضداد و بنیانبرافکن را به تصویر کشیده است. توده مردم شاید حق داشته باشند. برای وداع با نظام وستفالیایی مراسم تکریم و تودیع برگزار کنند اما آلترناتیو مطمئنی ندارند. باید نگران باشیم که نگاهها از مدرسه، دانشگاه و معبد به قمهفروشیها کشیده میشود تا خشم فروخورده به طغیان و سیلان برسد. بعضیها برای مردن به خیابانها میآیند. نهیلیسم بزرگترین مرض سیاسی قرن حاضر است که منشاء اکثر افراطیگریها و قتلهای دیوانهواری است که در هر جایی از کره زمین نمود دارد هر چند لجاجات و نفرت بن مایه اصلی خشونت است، اما قبرستانی از ندامت مثل سایه در تعقیب انسانهایی است که خارج از مرز قانون، فریاد برمیآورند، به قتل میرساند و کشته میشوند.
صندوقهای رفاه و بازنشستگی کارآییشان را از دست میدهند، دانشگاهها از تولید علم بیزارند، منابع زیرزمینی آب، از دست بشر گریزان است و در اعماق غیرقابل دستنیافتنی زمین پنهان میشود و عطای انسان را به لقایش میبخشد و از جاری شدن روی خاک پشیمان است. بهار با انسانها سخن نمیگوید. آسمان به روی آنان نمیخندد. طوطیان به بهانه آلودگی و دیوار بلند محکمه، ترانه هجران سر میدهند. در این گمگشتگی چاره چیست؟ باید خویشتن را که گم کردهایم بیابیم، نه با زور و سیاستبازی بل با صدافت که کالایی گران است.