آمار غیر قابل باور مثلاً (خبرنگار)، به لوث شدن کار رسانه ای منتهی گشته است،نه تنها با این روند، خدمتی به حرفه خبرنگاری نمی شود بلکه خدمت از قداست افتاده است!
پایگاه خبری صدای جنوب:
به بهانه گرامیداشت روز خبرنگار؛
✒روز مرگ قلم ؟!
آمار کمی خبرنگاران جذب شده در رسانه های مکتوب و مجازی هر چند از منظر میزان اشتغال جوانان بیکار به مدد دولت ها رفته تا افکار عمومی را از حیث شعارهای انتخاباتی اقناع نمایند اما چنین اشتغالی عاری از حقیقت است و باید همچنان بسیاری از این جوانان در لیست انتظار شغل بمانند، چرا که اگر غیر از این بود در لیست بیمه تامین اجتماعی با حقوق مشخص مضبوط و ناچار نبودند با یدک کشیدن نام رسانه و تمجید این و آن،محض استخدامی سر خم کنند، هر چند اشتغال از بدیهی ترین حقوق اولیه این جوانان است و دولت ها نباید و نشاید که با توجیه به تمکین وادارند.
خوشبختانه یا شوربختانه، رسانه در عصر جدید به عنوان ابزار قدرت شناخته شده و این موجب گردیده که ماجراجویان نااهل و اساساً بیگانه با سواد رسانه ای که از قِبل رانت های جناحی و تظاهر به ارزش ها، ثروت های بادآورده ای اندوخته اند برای تداوم تامین منافع با ثبت سایتی خود را به قافله رسانه رسانیده تا از این رهگذر و عاریه گرفتن نوشتارهای سکه ای و تهدید مدیری، باج خواهی را تداوم بخشند! این قماش رسانه نیستند بلکه همان سوداگرانی هستند که با کارچاق کنی رسانه های حرفه ای و اجیر شده به عادت معهود باج گیری می پردازند. این بزرگترین آسیب رسانه تا کنون مورد غفلت دستگاه متولی یعنیفرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفته و هیچگونه نظارت و راهکاری ارائه نداده اند که رسالت شان در قبال چنین افرادی که در دکانداری و بازاریابی، میلیون ها از مردم دیگر استان ها ربوده اند چیست؟!
شاید چنین نظارتی در میان هیاهوی مهاجمان صندلی خالی این نهاد گم شده باشد و یا آن را موفقیتی برای خود بنامند که آمار خبرنگارانش در استانی با یک درصد جمعیت کشور، همتراز کلان استان ها گردیده است!
بازاریابان آن قشر مظلوم که در این وادی قدم برداشته اند، عضوی از پیکره عظیم رسانه ای با دستمزدی از سر ناچاری گذر عمر می کنند که العیاذبالله در مثل به آن می مانند که “نه خدا را دارند و نه خرما را ”
این قشر معلق بین فضای اشتغال اداری و رسانه ای مانده اند و دولت فکری به حالشان نکرده است.
از این حیث و فارغ از بحث چالش منابع و درآمد رسانه ها باید گفت داستان “یه مویز و چهل قلندر” است که بعضی نیز به عیالواری در استانی فاقد زیر ساخت های اقتصادی تشبیه کرده اند…
البته خبرگزاری ها، دستمزد و حقوق نسبتاً معینی دارند و از اینرو دغدغه ای از باب تامینِ حداقلی معیشت ندارند اما متولیان تا کنون نتوانسته اند به امور سایت های رسمی سامان بخشند و آنها را از باب تامین هزینه های گزاف یاری رسانند که چه بسا آسیب زا شوند، آسیبی که توپ آن به اذعان اکثریت خبرنگاران با شگرد رابطین مدیرانی بنام طی سالیانی چند به میدان معدودی خبرگزاری و سایت خبری افتاده که چون نمک خورده نمکدان نمی شکنند!
با این اوصاف روز خبرنگار، روز مرگ قلم است و نمی توان بر آن بالید و جشن گرفت!
فتیله شانیت خبرنگار و کار حرفه ای با طفیلی گری پایین کشیده شده است!
آمار غیر قابل باور “مثلاً خبرنگار” به لوث شدن کار رسانه ای منتهی گشته است،نه تنها با این روند، خدمتی به حرفه خبرنگاری نمی شود بلکه خدمت از قداست افتاده است!
نگارش و ثبت حقایق به محاق رفته است!
مطالبات واقعی مردم در سکوت اندیشه سبزِ قلم های متعهد گم گشته است.!
قلم های سفید، لابلای قلم های سیاه محو شده و مرگ اندیشه ها را رقم زده اند!
تقدس”ن والقلم و ما یسطرون” را شکسته اند و حرمتی برای اندیشه و قسم به قلم باقی نگذاشته اند!
قلم های توسعه نیافته به مددِ عدم توسعه و پیشرفت رفته اند!
متولیانی مرعوب محض شهرت نمایی، منفعل از قلم های سیاه کتمان کننده حقیقت گشته اند و بیت المال را به ثمن بخس فروخته اند!
امروزه مردم مطالبه گر، اعتمادشان با جانبداری ها سلب شده و مسئولان خدوم از خلاء قلم های سفید در میان قلم های سیاه رنج می برند!
آری! قلم های امحاء کننده حقانیت و عدالت،نفرت انگیز است و ما به چنین قلم هایی سوگند یاد نمی کنیم!
نه هر که چهره برافروخت،دلبری داند/نه هر که آینه سازد،سکندری داند/نه هر که طَرف کله کج نهاد و تند نشست/کلاه داری و آیین سروری داند/
تو بندگی،چو گدایان به شرط مزد نکن/که خواجه خود روش بنده پروری داند/ هزار نکته باریکتر زمو اینجاست…
زریر حجتی