صدای جنوب:
دکتر نوروز پرندوار در نامه منتنشره خود از موحد خواسته بود از صحنه انتخابات کنار رود و شرایط را برای حضور جوانان در گام دوم انقلاب فراهم کند.
اکنون دکتر مسیح محمودی پاسخی به مکتوبه دکتر پرندوار که به خبردنا ارسال شده داده که عیننا منتشر می شود:
دفاع ازیک مظلوم:
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام دلها و مبنا قرار گرفتن نظام مبتنی بر اراده عمومی و صندوق انتخاب همه فرزندان انقلاب و دلدادگان ارزشهای نظام ولایی پذیرفتیم که تنها راه دستیابی به کرسی های خدمت در قوای مقننه و مجریه،شوراهاو… خواست مردم و عرضه خویشتن به مظان رای عموم باشد.
در خطه کهن کهگیلویه بزرگ، موحد پدیده ای سترگ است که قدرتمندانه در این آوردگاه ممتاز حاضر شده و ادوار متعدد و مستمری در این فضا همای توفیق و شکوه پیروزی را در آغوش کشید و گوی سبقت را خردمندانه ازدیگر رقیبان خویش می ربود. از منظر مطالعات مدیریت اجتماعی و ازنگاه جامعه شناسی باید پذیرفت که عامل توفیقات مستمر موحد وجود و ثبوت دو عنصر مهم و تعیین کننده بوده است:الف: قوت و استحکام شخصیت انحصاری موحد ب:برنامه ریزی های منطقی و دقیق تیم و جناح حامی ایشان.
حجه السلام موحد از ماهه اقبل به دلایل متعدد و متکثر از حضور در صحنه عذرخواست وبارهاوبارهایاران و همراهان خویش را به تدبیر و برنامه ریزی دعوت نمود..اماآنچه هرگز پذیرفته نشد دلایل و معذورات این بزرگمرد بودو فشارها و اصرارها از ناحیه دوستان و علاقمندان تداوم یافت تااینکه این بزرگوار تسلیم رای و فشارسنگین جماعت و استدلال اکثریت شد و مجددا خود را آماده رقابت و حضورنمود و…
اخیرامتوجه شده ایم که یکی ازهمراهان سابق ایشان بنحوی دورازانتظار نامه سرگشاده ای رادرسایت های خبری نشر دادندکه شگفتی وحیرت دیگردوستان وآگاهان رادرپی داشت وتعجب چون منی که خود را رفیق و دوست استادپرندوار میدانم و فصول مشترک متعددی باهم داشته ایم ازآنجاست که جناب آقای پرندوار فرد متدین هستند و بافرهنگ دینی و معارف بنیادین واخلاقی اسلام آشنا و مانوس هستند و حتما میدانند آنگونه که امیرالمومنین علی(ع) فرموده اند نصیحت و اندرز وزن آفرین پندپنهانی است و نصح علنی مخرب و ویرانگراست چراکه فریادکردن یک نقطه ضعف محتمل و یا بزرگنمایی یک ایراد مشکوک الوجود و انتساب یک نقص مفروض و قطعی پنداشتن آن در ذهن و خیال سپس نسخه پیچی برای درمان والتیام چیزی جزتخریب وتضییع نبوده وعرفی مذموم وآیینه شکستنی نامطلوب است که باالفبای رفاقت دیرپا و مطول ناهمتراز و مجانب است و با تکریمی لفظی در ابتدا وارادتی در انتها ترمیم نخواهدشد. و اینکه استادی چون پرندوار اینگونه موضع گرفته اند برای من ناراحت کننده و تاسف بار است.
نامقبول ترآنکه دربخش دوم نامه ایشان وضعیتی پارادوکسیکال و متناقض مشهود است چون هرچند تلاش شده است ابتدا و انتهای مکتوبه رابا رعایت آیین خیرخواهی و سبک متانت بنگارند اما در فقراتی از نامه انتساباتی به جناب آقای موحد داده اند که با صدر و ذیل تمجیدگونه نوشته ناهمسان و ناسازگاراست و من ناگزیرم مواردی را از متن ایشان نقل نمایم:
(احتمال جنون زیاده خواهی وقدرت طلبی.احتمال اراده انتقام جویی ووزن کشی بارقیب درثبت نام و…)واینها صفات وخصائلی مذموم اند که شایداغیاروناآشنایان بدلیل قلت شناخت ویابدخواهان وبیگانگان بواسطه ضعف اطلاعات به این مردثمین منتسب سازنداماحقادر خصوص استاد بایدگفت:من ازبیگانگان هرگزننالم که بامن هرچه کردآن آشناکردو…
غیرواقع بینانه ترآنکه درجای دیگری ازمرسوله خویش یکی ازانگیزه های احتمالی حضور موحد را احتمال فقدان نیروی واجدشرایط عنوان نموده و بدین بهانه به این سید مظلوم تاخته اند و وی را مقصر این بلیه مفقوده نامیده انددرحالی که درتشکیلات عریض و طویل و کثیرالسابقه ما آنگونه که خود بیان داشته اند بواسطه غنای پایگاه اجتماعی و تکثر خوبان دهها نیروی وزین وجود داشته و دارد که غالبابه رسم ادب و برای پاسداشت موحد بعنوان قله محبوبیت و واجدعزت کم نظیر مردمی و شآن والای علمی و فرهنگی حاضربه بیان و تعریف و عرضه خود نبوده و نیستند و بامعرفت و قدر رسم ایثار را جوانمردانه به جامی آورند.
درفقره دیگری باقضاوتی شتابزده موحد را ناتوان و مشکل دار در برقرای ارتباط بانسل جوان و ناآگاه از مطالبات حال و آینده آنان دانستند و به پیشداوری زود هنگام اهتمام نموده و شکست فرضی ایشان را خسارت بار تلقی نموده اند در حالی که هرکدام ازنزدیکان موحد همه روزه و هرهفته شاهدند که جوانان فراوانی با مراجعه به این بزرگوار ایشان را پایگاه امید دانسته و تعاملی حسنه با وی برقرار میسازند و این سیاستمدار دلسوز سراپا گوش میدهند و برادروار و مشاورگونه در برابرشان سرخم مینمایند و فرداهای بهتر این اقلیم را برایشان نجوا میسازند و روح امید به زندگی در روانشان جاری میسازند و…
نویسنده درقسمت دیگری ازنوشته، دل نگران شکست موحد بعنوان سرمایه ثقیل جریان اصولگرای سنتی شده و از معامله این سرمایه و استقبال از شکستی که ثمن بخس نامیده میشود غصه دار میشوند و…
حال در پایان باید گفت حضور موحد در عرصه حقیقتا نتیجه رایزنی های دوستان و همراهان فراوانی است که نظری مغایر دیدگاه و فرمایش شاذ شما را داشته و دارند و چنانچه نقدی فرضی و غیردموکراتیک در این زمینه ها بوده و هست اولابایدبه حواریون وعقلای مستدل ومصر واردشودکه چراچنین تحلیل مینماییدوچراچنان استنتاج میسازید و…بعدبه موحداین مردشورپذیروخردگرا!
ودرخاتمه نیزبایدگفت دموکراسی باشیخوخیت مباین است،بگذاریم رای عموم وقانون موجودومقبول قاضی نهایی باشدوسعی نماییم برداشت وانگاره خویش راتنهاترین فقره ذهنی قریب به حقیقت وصلاح نپنداریم وبه آموزه مدیریت اقتضاعمل نموده وماحصل تصمیمات جماعت وعقلای خیرخواه رانیزملاحظه نماییم
ودرآخرنیزشایسته ذکراست که نگارنده وقاطبه دوستان براین سلوکیم که ثبات وپایداری برموازین واصول واستقرار واستمراردرمسیرمتواترمقرون به صحت روزهای نعمت وخدمت مسئولانه ارزشمندترازنگاههای تاکتیکی وموضعگیریهای مقطعی ونگاشته های مشتبه است ودرعمل به وظیفه نیزباتوکل راه می پوییم واین بارنیزاین مرداسطوره ای ولبریزازکاریزما راحمایت میکنیم وبه استناد قرائن وشواهدکف جامعه واستقبالهای ممتدونوین سرودپیروزی راهمخوان میشویم وشمابرادرعزیزرابه اردوگاه عقلانیت ومجمع دوستان وفضای معنویت ،اخوت وارزشهادعوت مینماییم امیدآنکه درسایه وحدت وتفاهم مشمول الطاف حق باشیم ونگرشها ونگارشمان مرضی رضای خدای سبحان باشد.