السلام علیک یا اباصالح المهدی «عج»، آرام و بیصدا سلامت میدهم و اشک میریزم بر لحظههای غفلتم از تو ای مهربانترینم، سلام مهدیجانم ، سلامی از من که تنهاترینم به تو که مولای منی، سلامی از قلبی مضطرب به بزرگترین آرامش و چقدر از احوال دلم آگاهی و میدانی همان حین که سلامم را به محضرتان عرض میکنم روح خستهام جان دوباره پیدا می کند و هر وقت به نام مبارکتان میرسم این دل آرام میشود و یک دنیا جان میگیرم.
صدای جنوب:
در این روزها که دنیا پکپارچه تو را صدا میزند چقدر امیدوار بودم این بهارمان حلول تو باشد و حال زمین را احسن الحال بگرداند اما میدانم ظهور تو وقتی فرا میرسد که غفلت کبرای ما تمام شود.
السلام علیک یا اباصالح المهدی «عج»، آرام و بیصدا سلامت میدهم و اشک میریزم بر لحظههای غفلتم از تو ای مهربانترینم، سلام مهدیجانم ، سلامی از من که تنهاترینم به تو که مولای منی، سلامی از قلبی مضطرب به بزرگترین آرامش و چقدر از احوال دلم آگاهی و میدانی همان حین که سلامم را به محضرتان عرض میکنم روح خستهام جان دوباره پیدا می کند و هر وقت به نام مبارکتان میرسم این دل آرام میشود و یک دنیا جان میگیرم.
و من در پس هزاران ناامیدی چشم به شعبان دوختهام که حتما این نیمه شعبان مولایم خواهد آمد و وقتی باز از نیامدنت مطمئن میشوم چقدر خجالتزده تو میشوم که ما چقدر از تو غافل ماندهایم که باز ظهور به تاخیر افتاد، اما با تمام گناهکار بودنم باز برایت مینویسم، آقاجانم آرزو که بر جوانان عیب نیست، باز هم چشم انتظارت میمانم و چقدر این انتظار زیباست وقتی منتظر امام زمانت باشی.
مینویسم برای تو هر روز و هر شب و همین نوشتنهاست که غم نبودنت را تسکین میدهد، آنقدر از بزرگان شنیدهام که می گویند ظهور نزدیک هست و چقدر با شنیدن این جمله دلم آرام میشود اما آن روز نزدیک کی فرا میرسد، «متی ترانا و نریک»، دیگر این چشمها سویی ندارند و دل بدون حضورت منجمد و یخ زده شده ، پس حلول رسیدنت کی میرسد و دیده منور به حضورت نورانی ات میشود؟
دستهای خسته من سالهاست برای تو مینویسد و هر سال به این امید که امسال آمدنت را خوش بگویم اما وقتی میبینم باز لیاقت میزبانیات را نداشتیم تکهتکه قلبم را سال به سال در غروب روزهای نیمه شعبان به جا میگذارم و نمیدانم آیا سال آینده اثری از من خواهد بود که باز به پیشوازت بیایم و ناامیدیها را کنار بزنم و بنویسم الحمدالله مهدی(عج) ظهور کرد.
آرزوی همیشگیام مهدی جانم، خوب میدانم بارها دلت را شکستهام و این ادبِ انتظار نیست اما در این دل تاریک و سیاه ، آرزوهای روشنی دارم، آقاجانم جوانی دوره آرزوها، هدفها و خواستههای هر انسانی هست منم میخواهم مثل علیاکبر حسین در راه امامم جوانی کنم آیا این گناهکار را میپذیری؟
و من چقدر لحظه ندای «انا المهدی» را در ذهنم تصور کردم و هزاران بار این لحظه را جلو چشمانم مرور میکنم، مولاجانم من حتی به تصور این لحظه هم دلخوشم، دلخوشم برای شنیدن شنیدنیترین صدا، به آشناترین نام روی زمین، که یک روز میآیی و همه جا پیوسته نور و عدالت است و دیگر خبری از این کشتارهای بیرحمانه و نقض حقوق بشر در دنیا پیدا نمیشود و روح آرامش به جهان بازخواهد گشت با آمدنت ان شاءالله.
مهربان امامم، ما اکنون در مضطرترین روزهای روزگار زندگی میکنیم و از خدا میخواهم هر چه زودتر امر ظهورت را مهیا بفرماید.
مولاجانم، هر چند بدون تو تمام روزها و شبهایمان نفسگیر است اما چند سال اخیر بلاهای بیشمار بر سر مردم جهان فرود آمده است از ویروسی که تمام معادلات جهان را مختل کرده تا انواع جنگ و خونریزی و قتل عام وحشیانه مسلمانان و در سایه این ظلم و جورها، وحشت و اضطراب دنیا را فراگرفته و تنها را نجات از این همه فلاکت ظهور شما عزیز جان است.
مولاجانم سید مهدی، میدانم ما بیشتر از مردمان هر زمانی امام زمان خود را اذیت کردهایم، بیش از یازده قرن هست که منتظر هستی ما کاری کنیم بیایی، اینهمه منتظر ماندی تا ما لیاقت حضورت را پیدا کنیم اما، ما هنوز در خواب سنگین غفلتیم و چقدر قلبم به در میآید و شرمنده شما میشوم که فرمودید: «شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمیخواهند اگر بخواهند دعا میکنند و فرج ما میرسد». و من جز شرمندگی چیزی ندارم که دیگر بنویسم.
و در این روزها که دنیا پکپارچه تو را صدا می زند چقدر امیدوار بودم این بهارمان حلول تو باشد و حال زمین را احسن الحال بگرداند اما میدانم ظهور تو وقتی فرا میرسد که غفلت کبرای ما تمام شود، ظهور کن پیداترین ستاره پنهانی من یابنالحسن، ۱۱۸۸مین سال تولدت مبارک تنهاترینم.
تو منتظری که ما برگردیم/ ماییم که در غیبت کبری ماندیم.
یادداشت : سیده مریم پیروزان