اصطلاحاتی مثل فرهنگ رانندگی، فرهنگ استفاده از تلفن همراه، فرهنگ شهرنشینی، آدم بیفرهنگ، جامعه با فرهنگ و صدها واژه مشابه، روزانه در سطوح مختلف از گفتوگوهای کوچه و خیابان گرفته تا جلسات کارشناسی و تخصصی، تکرار میشود و گوینده و شنونده یا نویسنده و مخاطب برداشتی از این اصطلاحات دارند.
واقعا این فرهنگ چیست که همه جا هست و بر همه چیز اثر می گذارد و در عین حال این قدر مغفول است و مظلوم؟
فرهنگ در یک کلام، فضایی است که ما را احاطه کرده و در آن تنفس می کنیم؛ بر اساس آن رانندگی می کنیم، لباس می پوشیم، غذا می خوریم، ازدواج می کنیم، کشاورزی می کنیم، صنایعمان را می سازیم و اداره می کنیم، سازمان هایمان را شکل می دهیم و …
صاحبنظران برای فرهنگ لایه های مختلفی قائلند از سطح جهانی تا ملی و از ملی تا افراد. فرهنگ عمومی نیز یکی از لایه های مهم فرهنگ است که بسیاری از آنچه در جامعه می بینیم و عمل می کنیم متأثر از آن است. این که این فرهنگ چگونه ساخته می شود و عوامل مؤثر بر آن کدامند، خود بحث مستقلی است که مجال آن اینجا نیست.
فرهنگ به رغم همه اهمیتش، مانند اکسیژنی که وارد تار و پود بدن ما می شود ولی به راحتی و از سر غفلت و بعضا آگاهانه آن را آلوده می کنیم، فرهنگ نیز آلوده می شود، مسموم می شود و جامعه را به انواع بیماری ها و ضایعات روحی و رفتاری مبتلا می کند. لذا برای دستیابی به فرهنگ پاک و پاک نگه داشتن فرهنگ همه باید تلاش کنیم.
در جای جای قانون اساسی که مهم ترین و بالادست ترین سند ملی محسوب می شود به مقوله فرهنگ و وظایف بخش های مختلف کشور در قبال آن اشاره شده است تا کسی خود را نسبت به آن بی مسئولیت نداند.در مقدمه قانون اساسی، وسایل ارتباط جمعی ملزم شده اند که «در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامی» قرار گیرند.
در اصل سوم قانون اساسی نیز دولت جمهوری اسلامی ایران موظف شده است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، اقداماتی انجام دهد که اولین آن «ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی» است. دومین بند این اصل، وظیفه دولت (به معنای حاکمیت و نه فقط دستگاه اجرایی) را «بالابردن سطح آگاهی های عمومی در همه زمینه ها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه های گروهی و وسایل دیگر» ذکر کرده است.
از این اصول درمی یابیم اولا دولت اسلامی در قبال فرهنگ، اخلاق و آگاهی های جامعه مسئول است و نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد و آن را به حال خود رها کند و ثانیا به نقش رسانه های گروهی در اعتلای فرهنگ یا انحطاط آن پی می بریم.
در اصل دهم قانون اساسی، خانواده، «واحد بنیادی جامعه اسلامی» دانسته شده و تصریح شده «همه قوانین و مقررات و برنامه ریزی های مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.»
آنچه بیان شد صرفا به عنوان نمونه است و در اصول دیگر قانون اساسی مقولات مختلف فرهنگی، مستقیم یا غیرمستقیم مورد اشاره قرار گرفته است.
هفته فرهنگ عمومی، فرصتی است برای رها شدن از دغدغه های خرد و کلان دیگر و توجه بیشتر همه به فرهنگ و خصوصا فرهنگ عمومی؛ مقوله ای که اصلاح آن بسیاری از دغدغه ها را از بین خواهد برد یا حداقل کاهش خواهد داد و بی توجهی به آن، بستر را برای رشد موریانه ها و پوساندن جامعه از درون فراهم می کند.
مقوله ای که غبار غفلت و زنگار انحراف و تحجر را باید از آن زدود و با تقویت و صیقل دادن آن باید شعاع نورافشانی اش را گسترش داد تا ابعاد متنوع زندگی فردی و اجتماعی مان را در جهت تعالی، پیشرفت و دستیابی به سعادت تکامل ببخشد.
مهدی فضائلی