اصل اساسی درانقلاب”آزادی”بود چون باتضمین آزادی و حاکمیت قانون،مردم به حقوق طبیعی و خدادادی خویش می رسیدند،چراکه بدون وجود آزادی، سایرحقوق انسانی و طبیعی نیز نقض می شودو امکان دسترسی به آنها ناممکن خواهدشد،بدون تردید درجامعه ای که آزادی بیان و قلم و انتخاب درتنگنا باشد،دسترسی به سایرحقوق انسانی و مشروع ممکن نخواهدبود.
اصل اساسی درانقلاب”آزادی”بود چون باتضمین آزادی و حاکمیت قانون،مردم به حقوق طبیعی و خدادادی خویش می رسیدند،چراکه بدون وجود آزادی، سایرحقوق انسانی و طبیعی نیز نقض می شودو امکان دسترسی به آنها ناممکن خواهدشد،بدون تردید درجامعه ای که آزادی بیان و قلم و انتخاب درتنگنا باشد،دسترسی به سایرحقوق انسانی و مشروع ممکن نخواهدبود.
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین صدای جنوب است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
چهل سال پیش از این دراین سرزمین یک حکومت شاهنشاهی برسرکاربود و درآن برهه اززمان مردم ا یران در حرکتی فراگیر و مردمی به خیابانها آمدند و برعلیه نظام حاکم به راه افتادند و باشعار”استقلال،آزادی،جمهوری اسلامی”به نظام موجود آن زمان “نه”گفتندو سرانجام موفق به سرنگونی حکومت پهلوی و روی کارآوردن نظام جمهوری اسلامی شدند،اکنون چهل سال از پدیده انقلاب وآن رویداد اجتماعی،تاریخی شگفت می گذرد.
پس ازگذشتن چهل سال ازانقلاب و روی کارآمدن نظام جمهوری اسلامی باز این پرسش مطرح است که بهراستی چرا مردم ایران انقلاب کردند و خواهان دگرگونی سیاسی،اجتماعی درکشور شدند ون ظامی را ازمیان برداشتند و حکومت جمهوری اسلامی را جایگزین آن کردند؟باید پرسید که دلایل این حرکت شگفت اجتماعی چه بود و نیزمردم هدفشان ازانقلاب چه بودو چه می خواستند؟
آیاریشه این انقلاب،اقتصادی بود و مردم با این دگرگونی می خواستند وضع اقتصادی خود را بهبود بخشند؟ هرگز!! چون در آن زمان همین قدر بس که بهای هر دلار در ایران هفت تومان بود و مردم یک نان رابه بهای یک و یادو ریال می خریدند و پدیده بیکاری به ویژه برای تحصیل کردگان وجود نداشت و نرخ اجناس به پول ایران در همه جای ایران ارزان و پایدار و یکسان بود ومردم کمتردغدغه اقتصادی و زندگی خود را داشتند.البته ناگفته نماند مردم و به ویژه صاحب نظران وضعیت اقتصادی باز هم بهتری رامی خواستندو انتظارداشتند و وضع اقتصادی موجود در آن زمان دراندازه مطلوب آنها نبود.
مردم ایران به درستی انتظار داشتند که باپیروزی انقلاب اسلامی و روی کارآمدن نظام نو وضع اقتصادی آنها رشدکند و بهترو بهترشود و توسعه اقتصادی موزون ومطلوب و مشابه ژاپن درکشور پدید آید.
یعنی امید مردم براین بود که با وقوع انقلاب و روی کارآمدن نظام جدید و مطلوب، وضع اقتصادی آنها بهتر از آنچه بود بشود؛لیکن دغدغه اقتصادی نداشتند تابه خاطر آن دست به انقلاب بزنند و نظامی راواژگون و نظام دیگری راروی کارآورند.
آیا در آن زمان دین ومذهب مردم درتنگنا ومحدودیت ونابسامانی بودو مردم می خواستند وضع دینی ومذهبی بهتری داشته باشندو به دین اسلام شکوه ورونق بیشتری ببخشندوبه این دلیل انقلاب کردند؟؟ این دلیل هم پذیرفتنی نیست؛زیرادرآن دوره مردم با آزادی تمام مناسک و آیینهای مذهبی خودرا انجام می دادندو مساجد پر ازنمازگزاران ومومنان بودو درهنگام سخنرانیهای مذهبی از انبوه جمعیت جای سوزن انداختن درمساجد نبود وآیینهای مذهبی مانند سوگواریها و اعیاد دینی باشکوه تمام برگزارمی شدند وسخنوران دینی حقایق ومسائل دین رابخوبی برزبان می آوردندو مردم هم بسیارمشتاق وپذیرا بودندو باخرسندی گوش می دادندو می شنیدندو در راه خداو دین کارثواب ونیک انجام می دادند.
البته درآن زمان دین غیرحکومتی و ازقید و دخالت نظام حاکم کاملا آزادبود و همین سبب شده بودکه دینداران ازصمیم قلب خدای خود راپرستش کنندو در راه نزدیکی به پروردگار با عبادت و برگزاری مناسک وکمک به نیازمندان بکوشند.
هرچندبرخی اعمال خلاف دین هم درجامعه به چشم می خورد،اماروحیه دین داری و خداپرستی رونق داشت وبرخی رفتارهای خلاف دین نمی توانست خللی درایمان مردم ایجادکند.
پس علت واقعی انقلاب درایران نمی توانست انگیزه دینی باشد؛هرچندکه شناخت بهتر دین و بهترشدن کیفیت دینداری و زدون خرافاتی که بنام دین رایج شده بود درفکروخواست دینداران آن زمان نیز وجود داشت وامید می رفت با ایجاد شرایط جدید کیفیت دین ودینداری رشدکند و بهتر شود.
پس ریشه اصلی انقلاب چه بود؟هرچند می توان در باره علت وریشه انقلاب ایران بیشتربحث و استدلال وکاوش نمود و نظرها ابرازکرد،ولی ریشه ای ترین دلیل وخواست مردم ایران، رسیدن به “آزادی” و دست یابی به یک نظام حکومتی برپایه قانون بود که حقوق همه شهروندان را تضمین کند و مردم درسایه آزادی بیان و قلم و اجتماعات و حاکمیت قانون -به جای اشخاص-بتوانند به رشد و توسعه همه جانبه برسند و از زیر بار یک حکومت موروثی ودائم العمر آزاد شوند،به گونه ای که مسئولان ومدیران جامعه درنظام جدید برآمده ازخواست و انتخاب مردم باشند و در انتخاباتهای سالم و آزاد از سوی مردم برگزیده شوند و برخلاف نظام پیشین مردم به جای سایه خدا و ارباب،خدمتگزار داشته باشند تا آنگاه راحت و بدون ترس بتوانند حرف دل خود را بر زبان آورند و از حقوق خویش دفاع و پاسداری نمایند و بستری فراهم شود که مردم به آسانی به حقوق طبیعی وانسانی خویش دست یابند.
اصل اساسی درانقلاب”آزادی”بود چون باتضمین آزادی و حاکمیت قانون،مردم به حقوق طبیعی و خدادادی خویش می رسیدند.چراکه بدون وجود آزادی، سایرحقوق انسانی و طبیعی نیز نقض می شودو امکان دسترسی به آنها ناممکن خواهدشد.
بدون تردید درجامعه ای که آزادی بیان و قلم و انتخاب درتنگنا باشد،دسترسی به سایرحقوق انسانی و مشروع ممکن نخواهدبود.
بدین روی دستیابی به آزادی وحاکمیت قانون بنیادی ترین نیازوخواست مردم برای ایجاد انقلاب بود که به انقلاب اسلامی و روی کارآمدن نظام جمهوری اسلامی انجامید.
اکنون این پرسش مطرح است که نظام جمهوری اسلامی که برآمده از انقلاب بزرگ مردم ایران است بعد از گذشتن چهل سال ازعمرخود، تاچه اندازه توانسته است در ابعادسیاسی،اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی،ملی وبین المللی وبه طورکلی زندگی مردم به تعهدات خود عمل نموده و رضایت و خرسندی و انتظارات مردم رابه دست آورد؟وتاچه اندازه به هدفهای موردنظر مردم درابعاد گونه گون دست یافته و پاسخگو بوده است؟
آیابه طورکلی نظام حکومتی برخاسته ازانقلاب اسلامی تاکنون توانسته است رضایت و خرسندی مردم رابه دست آورد و آیا مردم ازشرایط سیاسی،اجتماعی،اقتصادی وملی وبین المللی کنونی کشور خرسندند ؟
آیا با توجه به خواست مردم و وجود منابع سرشارنفت و گاز در کشور،مسئولان موفق شده اند زندگی مردم رانسبت به گذشته بهبود بخشند و رفاه و آسایش زندگی آنهارافراهم نمایند؟
آیا نظام برآمده از انقلاب درابعاد سیاسی،اجتماعی وفرهنگی توانسته است آنچه راکه مردم می خواسته اند وانتظارداشته اند مانندآزادی قلم،بیان،مطبوعات،اجتماعات و انتخات آزاد نمایندگان و مدیران خود برآورده نماید؟
آیا مردم پس ازانقلاب درپناه نظام قضایی وامنیتی به حقوق شهروندی خود دست یافته اندو اکنون می توانند بدون ترس و دغدغه و آزادانه ازحقوق طبیعی و خدادادی خود پاسداری نمایند؟وآیا مردم دراین جهت درحد معقول و معتدل به درجه رضایتمندی وخرسندی رسیده اند؟
آیا تاکنون مسئولان و مدیران نظام دربرابر خواسته ها وانتظارات ونیازهای جامعه ومردم پاسخگو بوده اند و با توده مردم رابطه صمیمی و تنگاتنگی دارند؟
آیا با وجود سپری شدن چهل سال از رویداد انقلاب اسلامی،نسل پرورده انقلاب ونظام، درگرایش وایمان به باورهای مذهبی ودینی ومعنوی واخلاقی بیش ازپیش پای بندی و ایمان ازخودنشان داده اند و جاذبه ها و ایمان دینی درنسل پرورده انقلاب بیشتر و بهترشده است و روحیه دین داری و پای بندی به معنویت واخلاق رابیش ازپیش بهبود بخشیده وتقویت نموده است؟
آیا پس ازگذشتن چهل سال از رخداد انقلاب اسلامی،مردم از شرایط و وضع موجود رضایت دارند و همچنان به باورهای خودنسبت به نظام وانقلاب خرسندو وفادارند و رفتارحاکمان نظام رادرسطح ملی وبین المللی درراستای خواست واراده و رضایتمندی خود می دانند؟
آیا مسئولان و مدیران نظام جمهوری اسلامی درتصمیمات وبرنامه های ملی وبین المللی خود تاکنون به خواست و نظر و رضایتمندی مردم بها داده و پای بند بوده اند؟
این ها مجموعه پرسشهایی است که مسئولان و مدیران نظام جمهوری اسلامی بایدبه آنها پاسخ دهند و خواست و نظر مردم را شفاف و صادقانه درفضایی امن و آرام بشنوند.
پاسخ مسئولان نظام به این پرسش ها هرچه باشد،بایدبه این نکته توجه داشت که مهمترین تعهد و وظیفه یک نظام حکومتی برآورده کردن خواسته ها و نیازهای مردم و به دست آوردن خرسندی و رضایت خاطر آنهاست و از آنجا که نظامهای حکومتی باید برآمده از خواست و اراده مردم و درخدمت آنها باشند،هیچ حکومتی حق ندارد که درسطح ملی وبین المللی راه و روشی درپیش گیردکه مردم آن جامعه ازآن راه وروش ناراضی ونگران شوند…….
——————————-
محمودمنطقیان۹۷/۱۱/۱۷
——————————-