در چنین روزی (بیست و یکم بهمن)سال ۱۳۶۴ اروندخروشان در والفجر ۸ با جانفشانی سرداران دلاوری چون شهید عنایت الله بازگیر تسلیم اراده رزمندگان اسلام شد.
پایگاه خبری صدای جنوب:
در چنین روزی (بیست و یکم بهمن)سال ۱۳۶۴ اروندخروشان در والفجر ۸ با جانفشانی سرداران دلاوری چون شهید عنایت الله بازگیر تسلیم اراده رزمندگان اسلام شد.
سرشاری
عنایت الله بازگیر در سال ۱۳۴۲ هجری شمسی در روستای امام زاده نورالدین(ع) از توابع شهرستان کهگیلویه و بویراحمد متولد شد. وی از همان ابتدای تولد، در میان خانواده از محبوبیتی خاص برخوردار و در عین حال دارای استعداد و هوش بود. زمانی که پای در راه مدرسه گذاشت، توانست این هوش و استعداد را بیشتر نشان دهد. ذهن قوی و حافظه خوب او باعث شده بود که در درسهایش نمرات بالایی داشته باشد.
او پس از اتمام تحصیلات ابتدایی در زادگاهش روستای امام زاده نورالدین(ع) جهت ادامه تحصیلات به شهر دهدشت هجرت کردند.
تحصیلات دوره راهنمایی خود را با زحمت و پشتکار فراوان و دور از خانواده، در شهردهدشت ادامه داده و در ایام تعطیلی مدارس نیز جهت کمک به امرار معاش خانواده در شرکت ترانس ترمینال واقع در بندر امام خمینی (فعلی) و در کنار پدرش مشغول به کار شد. پس از اتمام دوره راهنمایی وارد هنرستان کاوه سابق (شهید باهنر فعلی) شد و در رشته برق ساختمان، شروع به تحصیل نمود.
آن زمان که رژیم شاه، به جهت وابستگی به غرب و فرهنگ سعی میکردند برنامه فرهنگی مملکت را طوری پیریزی کنند که مغایر با فرهنگ اسلامی باشد و بدین جهت هر گونه طرز تفکری را که ریشه در فرهنگ و تمدن اسلامی داشت، در نطفه خفه می کردند و اگر کسی در مراکز آموزشی، بدین مهم همت میگماشت و برای ترویج فرهنگ اسلامی قدم برمیداشت، به انحناء مختلف با مانع تراشی و آزار روبرو میکردند. با این حال و با وجود حاکمیت چنین سیاستی بر کل کشور، عنایت سعی داشت تا هر چه بیشتر فرهنگ غنی اسلامی را در محیطی که زندگی میکرد گسترش دهد. از این رو پیشنهاد برگزاری نماز جماعت را در محیط هنرستان مطرح که علیرغم مخالفت شدید مسئولین مدرسه و تهدید آنان، آن را عملی نمود. و با این حال وی با شرکت در مجالس و محافل مذهبی، سعی در ترویج و رشد اینگونه نشستها را داشت. در کنار فعالیتهایش، برای افزایش آگاهیهای مذهبی و علمی خود، از مطالعه کتب مختلف غافل نمیشد، هر وقت که فرصت می یافت به سراغ کتاب میرفت و با بهرهگیری از این چشمه جوشان، روح تشنه خود را سیراب می کرد به نحوی که شبها تا دیروقت به مطالعه میپرداخت و آنچه را که از لابه لای کتابها می آموخت سعی میکرد در زندگی اش به تجلی در آورد.
از جمله فعالیتهای او در زمان اوج گیری اعتراضات مردمی علیه رزیم منحوس پهلوی، شرکت فعال در راهپیماییها، تظاهرات واعتراضات واعتصابات، شعار نویسی و دیوارنویسی، درگیری با نیروهای رژیم در شهرهای بهبهان و دهدشت و در نهایت به دستگیر ایشان انجامید.
با شروع جنگ تحمیلی، روحش در جماران پیر خمین پر زد و عاشقانه و عارفانه با شرکت در عملیات بیت المقدس پرواز به سوی معنویت خداوندی را آغاز نمود.
پس از ۶ ماه حضور داوطلبانه در خطوط مقدم جبهه در سال ۱۳۶۰ وارد سپاه گردید و به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کهگیلویه و بویراحمد (دهدشت) درآمد و با خودش عهد می بندد که تا آخرین قطره خون خود، چنانچه نه تنها خدایش شاهد است بلکه منظره دیدنی است برای خلق خدا، و تا پیروزی کامل اسلام و زوال و نابودی تمام عیار کفر و استکبار جهانی، از پای ننشینند.
همین عهد و وفا و اخلاص باعث شد تا پس از حدود یکسال حضور در جبهههای جنگ، با نظر مسئولین سپاه در تهران عزیمت نموده و دورههای آموزش فرماندهی گردان را فرا گیرد.
پس از گذراندن دورهی فرماندهی مجدداً وارد جبهههای جنگی میشود و در اکثر عملیاتهای رزمندگان از جمله طریق المقدس – فتح المبین – رمضان- محرم فتح خرمشهر- ولفجر ۳و۴و۵ – خیبر – بدر – قدس ۳ حضور قاطعانه و خالصانه مییابد. و چنان از خود فداکاری و از خودگذشتگی نشان میدهد که حقیقتاً تاریخ به عنوان تحلیلگر صادق بر قلب مبارکش نام مقدس عنایت را حکاکی خواهد کرد.
روز وصل
عملیات والفجر۸ با هدف درهم شکستن ماشین جنگی عراق، فتح شهر مهم فاو، قطع ارتباط دریایی عراق با خلیج فارس و تهدید شهر بصره عراق باعث شد تا دشمن به اروند خروشان در برابر اراده رزمنگان اسلام سرخم کند. پیروزی رزمندگان اسلام در آزاد سازی خرمشهر و پس از آن در عملیات های بدر و خیبر برتری قدرت ایمانی رزمندگان ایران را در جبهههای جنوب آشکار کرد و دشمن بعثی که توان رویارویی با آن نداشت مجبور به روفتن به لاک دفاعی شد. در سال۱۳۶۴ پس از بررسیهای لازم و استفاده از تجربیات چند ساله جنگ تحمیلی و به کارگیری تدابیر مهم نظامی و اطلاعاتی، عملیات به شبه جزیره فاو با تدابیر خاصی مورد تایید فرماندهان جنگ ایران قرار گرفت. این تدابیر در سه بخش مهم یعنی آموزش، شناسایی و تدارک متمرکز میشد. آموزش نیروهای ایرانی در یگانهای مختلف با روحیههای بالا ادامه پیدا کرد و تعدادی از گردانها آموزشهای تخصصی و ویژه دیدند و به موازات آن شناسایی منطقه و بررسی همه عوامل دخیل در عملیات انجام پذیرفت این کار با حساسیت و وسواس از سوی فرماندهان دنبال میشد. همه فرماندهان وقت جنگ سعی بر آن داشتند تا دشمن به این دلیل که این منطقه برای رژیم بعث عراق اهمیت ویژه و استراتژیکی داشت به هیچ وجه متوجه حرکات در منطقه نشود. از ماهها پیش آغاز عملیات یگانهای مهندسی و تدارکاتی مشغول آمادهسازی منطقه و تأمین تجهیزات و امکانات لازم برای نیروهای عمل کننده در این محور بودند که از جمله میتوان به احداث چند جاده در میان نخلستانها و تدارک چندین اسکله برای عبور رزمندگان از اروندرود یاد کرد. عملیات والفجر۸ بعد از تامین تدارکات و پشتیبانی های لازم در ساعت۲۲ و۱۰ دقیقه بیستم بهمن ماه۱۳۶۴ با رمز عملیاتی یا فاطمه الزهرا (س) آغاز شد و نیروهایی که ماهها منتظر چنین شبی بودند، با شنیدن رمز عملیات هجوم گسترده خود را به نیروهای دشمن آغاز گردید. با صدور فرمان شروع عملیات، لشکرها و تیپهای نیروی زمینی سپاه پاسداران با پشتیبانی توپخانه نیروی زمینی، هوانیروز، نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش خط دفاعی دشمن را در ساعت های ابتدای عملیات شکستند.
در جبهههای عملیاتی رزمندگان در اکثر محورهای عملیاتی به استثنای چند محور موفق به انهدام و پاکسازی خطوط اول دفاعی دشمن گردیده اند و همچنان در تعقیب افراد متواری دشمن به پیشروی و جستجو ادامه می دهند. برادران غواص با اینکه مسئولیت اصلی خویش را به خوبی به پایان رسانیده اند ولی با تعویض لباس غواضی همچنان به همراه گردان های پیاده در حرکتند. آشنائی آنان با منطقه مؤثر واقع شده است
سردار شهید عنایت الله بازگیر که همراه با نیروی تحت امرش مأموریت اصلی خود را که شکستن خطوط مقدم دشمن و پاکسازی منطقه بوده را به پایان رسانیده، با اعلام سردار نبی رودکی فرماندهی لشکر۱۹فجر مبنی بر اینکه در یکی از محورها به علت وجود موانع زیاد و آتش پر هجم دشمن امکان پیشروی وجود ندارد و نیروهای عمل کننده تلفات زیادی را متحمل شده اند، مأموریت عبور از این خط و آزادسازی محور را به عهده می گیرد و با سازماندهی مجدد گردان و به عهده گرفنتن فرماندهی آن ، عبور از سخت ترین محور که مقاومت دشمن در مقابل رزمندگان آن را به یکی از محورهای بسیار حساس تبدیل کرده به عهده می گیرد. دشمن با استفاده از انواع سلاح نیم سنگ مثل تیر بار و دوشیکا و استقرار این ادوات بر روی ساختمان های مشرف به منطقه تعداد زیادی از رزمندگان را به شهادت رسانیده و یا زخمی کرده در این اوضاع، شهید بازگیر با درک صحیح از موقعیت منطقه و اینکه در صورت وارد عمل کردن گردان، امکان از دست دادن تعداد زیادی از نیروها وجود دارد ،لذا خود به اتفاق چند از نفر نیروی زبده ازجمله آقای علیمردان روستاد از فرماندهان گروهان غواصی که با منطقه آشنایی بیشتری دارد، جهت از میان برداشتن موانع پیشرو وارد عمل می شوند، و با پیشروی در عمق محور و نزدیک شدن به ساختمان هائی که رزمندگان از آنجا مورد هدف قرار می گرفتند، در نزدیک ترین نقطه ممکن استقرار می یابند.
فرماندهی که تا کنون به همراه نیروهایش جنگیده و تا عمقی از خاک عراق به سختی نفوذ کرده ، با روحیه ای سرشار از تحور وشجاعت از دیگران سبقت گرفته و دست به آرپی چی می برد و موشکی برای شکار تیر بار دشمن در قبضه می گذارد و با دلاوری مثال زدنی، ماشه آرپیچی را می چکاند، با انهدام اولین سنگر دشمن صدای الله اکبر رزمندگان به هوا بلند می شود، بلافاصله برای شلیک دومین موشک آماده می شود لیکن فرماندهی که چنین دلسوز و فداکار در جلوی نیروهایش حرکت می کند، به ناگاه از ناحیه قلب مورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرار می گرفته وبه دیار معبود میشتابد.
سردار شهید بازگیر از معدود فرماندهانی است که چنین فداکارانه جان خود را درطبق اخلاقی گذاشته تانیروهایش به راحتی از محور عبور کنند.
شهادت او روحیه ای سرشار از خشم و اراده ای مصمم را در میان رزمندگان بوجود آورد و نیروها با عزمی راسخ به ادامه عملیات و پیشروی در محوری پرداختندوگردان ها هر لحظه به خط الحاق نزدیک تر شده واموانع باقی مانده را از سر راه برداشتند و سرانجام پر از چند ساعت از شروع عملیات شهر فاو به تصرف رزمندگان اسلام افتاد و این درحالی بود که سرداران دلاوری همچون بازگیر با ایثارو فداکاری و نثار خون خود موجبات این پیشروی و فتح عظیم را فراهم آوردند
سردار شهید عنایت الله بازگیر در موقعیتی که می توانست نیروهای تحت امرش را از طریق بیسیم هدایت کند ،خود جلودار می شود و جان خود را فدا می کند تا نیروهایش با سلامت و اطمینان خاطر بیشتری به عملیات ادامه دهند.
منطقه عملیاتی فاو زمینی است محصور در میان رودخانه اروند، خلیج فارس و خور عبدالله که از سمت خشکی به بصره منتهی میشود و دو دلیل عمده نزدیکی به بصره و گذرگاه اتصال به خلیج فارس کافی بود که عراق تدابیر شدید و امکانات وسیعی برای دفاع از این منطقه لحاظ کند. پس از تصرف شهر فاو عراق پیشروی رزمندگان زنگ خطر سقوط بصره را به صدا درآورد و عراق مجبور شد تا به هر قیمتی از پیشروی قوای ایران بکاهد. در روزهای بعد درگیریهای سختی بین طرفین روی داد، ولی این جنگ و گریزها در کنار خور عبدالله و منطقهای به نام کارخانه نمک به اوج خود رسید و عراق دیگر نتوانست به خطوط دفاعی سابق خود در منطقه برگردد و به شکست خود در شهر فاو اعتراف کرد. در عملیات والفجر۸ نزدیک به۸۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق آزاد گردید و تلفات و خساراتی سنگین بر دشمن وارد آمد. عراق در جریان عملیات نزدیک به ۵۷ هزار تن کشته و زخمی و اسیر بر جای گذاشت و در مجموع۱۰ تیپ پیاده، کماندویی و نیروی مخصوص و دو تیپ زرهی، چهار گردان ضد هوایی، ۱۰گردان جیش الشعبی و پنج گردان توپخانه دشمن۱۰۰ درصد منهدم گردید. در جریان عملیات والفجر ۸ تعداد۷۱ فروند از هواپیماهای دشمن، ۱۱ فروند چرخبال و ۵۴ دستگاه تانک و نفربر، ۵۰۰ دستگاه خودرو نظامی، ۲۰ عراده توپ صحرایی، ۵۵ عراده توپ ضدهوایی، پنج فروند ناوچه جنگی، پنج دستگاه مهندسی و دهها فروند قایق منهدم شد. در جریان این عملیات غرور آفرین ۱۴۰ دستگاه تانک و نفربر، ۲۵۰ دستگاه خودرو، ۲۰ عراده توپ صحرایی، ۱۲۰ عراده توپ ضد هوایی و سه دستگاه رادار موشک و دستگاه مهندسی از میان تجهیزات ارتش عراق به غنیمت رزمندگان ایران درآمد. در فرآیند۷۴ روز نبرد گسترده که صحنه واقعی رویارویی نیروی نظامی و ماشین جنگی حزب بعث عراق با توان رزمندگان قوای ایرانی بود، ایران بر سواحل شمالی خور عبدالله و شبه جزیره فاو مسلط و راه ورود عراق به خلیج فارس مسدود شد..
برشی از وصیت نامه سردارشهید عنایت الله بازگیر
من کوشیده ام که حتی شهادت را که خود کمال بزرگی است و آرزوی متقیان در طول تاریخ بوده هدف من قرار نگیرد و به نظر من در این برهه از زمان و مکان که اسلام شدیداً به یاری و حمایت احتیاج دارد و ندای هل من ناصر ینصرنی حسینی هر چه رساتر بلند است در چنین موقعیتی نه تنها شهادت بلکه حتی فکر به شهادت نیز فرصت طلبی است.
پس من نه با عشق به شهادت و نه با هدف اینکه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنم و نه به این منظور که به جبهه بروم و شهید بشوم و از این دنیا خلاص شوم و خود را از گرفتاری ها و بدبختیهای آن آزاد کنم بلکه خدا خودش می داند که همیشه از او می خواستم به من توفیق خدمت و اطاعت خالصانه و عبادت عطا بفرماید و هرچه رنج و گرفتاری این دنیا هست در صورتیکه انسان ساز و در جهت قرب به او و مایه تکامل و مسیر الهی الله است و خلاصه هر رنج و زحمتی رضای خداست از من دریغ نفرماید که بودن در این دنیا و عبادت او و کشیدن رنج و درد در راه خدا بالاترین لذت را دارد البته از خدا می خواهم که مرگ شهادت در راه خودش قرار دهد، مرگم در بستر نباشند.
آری همواره از خدای بزرگ می خواستم که در بستر نمیرم بلکه کشته شوم و بخون خود بغلطم و حتی بسوزم و خاکستر شوم و از بین بروم تا بدنم حتی گوشه ای از این دیر فانی را اشغال نکند و با تمام وجود و با همه هستی و نیستی ام بسوی او پرگشایم. در هر صورت اگر از من جنازه ای باقی ماند مرا در کنار دوستان حسین و لبیک گویان او در قبرستان دهدشت بگذارید.