شهید در روستای سرفاریاب (جهان آباد) متولد شد زیاد به تحصیلات اهمیت نمی داد و در آن زمان قبل و بعد از دوران سربازی از طرف نهضت سواد آموزی ۳ الی ۴ کلاس داشتند و تدریس می کردند
پایگاه خبری صدای جنوب:
زندگینامه شهید کامل تفضیلی
شهید کامل تفضیلی با توجه به اینکه از لحاظ کار و امرار معاش زندگی از لحاظ سن و سال و جثه هیچ گونه مشکلی نداشته و در شرف زندگی بودند به خدمت مقدس سربازی رفتند و هیچ بهره ای از زندگی دنیوی نبرده بودند. خصوصیات اخلاقی شهید، زبانزد خاص و عام بودند، بسیار ساده زیست و کم توقع بودند.
بسیار رئوف و مهربان بود و همه ما در ارائه تشکیل زندگی از خصوصیات اخلاقی ایشان بعنوان الگو از ایشان بهره می بردیم.
شهید در روستای سرفاریاب (جهان آباد) متولد شد زیاد به تحصیلات اهمیت نمی داد و در آن زمان قبل و بعد از دوران سربازی از طرف نهضت سواد آموزی ۳ الی ۴ کلاس داشتند و تدریس می کردند.
شهید بسیار رنج می بردند و می گفت جهت صیانت و حفاظت از آرمانهای انقلاب اسلامی باید به جبهه برویم و ایشان به همراه پدر و برادر خود که فرمانده گردان سیف الله دوّم جناب آقای سید حسین تفضیلی بوده شرکت کردند و در عملیات والفجر ۸، گردان سیف الله دوم بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن شربت شیرین شهادت را چشید و در روستای سرفاریاب آنرا به خاک سپردند. شهید در حیات خود، دوستان را به تفاهم و همدلی ـ اطاعت محض از رهبری و ولایت فقیه دعوت می کردند.
و احترام بی شائبه ای به والدین خود و دوستان و اقوامانی و بزرگان منطقه خود داشتند و بسیار کوچک نظر بودند. شهید را ما و دیگر اعضای خانواده بسیار کم ملاقات می کردیم.
چون همگی جبهه بودیم و فقط موقع مرخصی همدیگر را زیارت می کردیم. در رابطه با بحث ازدواج و تشکیل زندگی از ایشان سوال می کردیم و می گفت در داخل محل خودمان دختر ها ادعا می کردند که ما فقط با معلمها ازدواج می کنیم و باید کسی باشد که دست و قلم و نوشته ای داشته باشد ولی ایشان به این چیزها اهمیت نمی دادند و می گفت برای هر کاری ملاک تقوی الهی و انجام فرایض می باشد.
زندگی نامه ی شهید از زبان مادر شهید:
شهید حمدا… تقوی پور در اسفندماه ۱۳۴۳ در خانواده ای مذهبی و مستضعف از سادات جلیل القدر در روستای دشت مازه از توابع شهر دهدشت متولد شد. ایشان تحصیلات ابتدایی را در زادگاه به پایان رساند.
و در مقطع راهنمایی به علت ضعف مادی قادر به ادامه تحصیل نشد و برای امرار معاش خود و خانواده شروع به کار کرد. ابتدا شبانی کرد و سپس رانندگی را به کمک برادر بزرگتر خود یاد گرفت ولی به علت کمی سن ایشان را از کار رانندگی منع کردند.
در زمان جنگ برادر بزرگتر شهید شیرزاد تقوی پور پس از گذراندن دوران مقدس سربازی در سپاه پاسداران به عضویت سپاه در آمد .
و در جنگ شرکت داشت وقتی شهید برای خدمت سربازی مراجعه کرد.
خانواده با اعزام مخالفت کرد. زیرا برادرش در جنگ بود و کسی در خانه نبود .
و کارهای خانواده را انجام دهد. ولی به اسرار خودش خانواده را متقاعد کرد که به سربازی برودو از طرف ژندارمری سابق برای گذراندن دوران مقدس سربازی وارد ارتش شد. و پس از گذراندن آموزش به خط مقدم اعزام شدند و پس از آنجا به کردستان اعزام شد.
که در مهرماه ۱۳۶۴ در سردشت توسط منافقین و دمکرات ها به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاک آن شهید بزرگوار را در روستای زادگاهش به خاک سپردند.
روحش شاد. راهش پررهرو باد.
خصوصیات اخلاقی: بسیار ساکت و متین بود ـ کم حرف و متواضع بود. خوشبرخورد و پرتلاش بود. و تا موقعی که در منطقه بود. کارهای خانواده و اقوام را انجام می داد.
نحوه شهادت: در پی یک کمین در کوه های سردشت پس از مقاومت دلیرانه و شجاعانه توسط منافقین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
طبق گفته مادرش قبل از شهادت فرزندش یکی از شب ها خواب دیده بود و روز بعد در محل به اقوام می گفت که حمدا… فرزندم شهید شده است.
پیام شهید :
کامل تفضلى
بسمه تعالى
ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
مپندارید آنان که در راه خدا کشته مى شوند مرده اند بلکه زنده اند و نزد خداى خود روزى مى خورند متن وصیت نامه ام به این قرار استنده حقیر به این خاطر به جبهه حق علیه باطل اعزام شدم (مى روم ) که اولا از دین و ناموس خویش دفاع نموده .
و ثانیـا به وابستگان شرق و غرب و فاسقان و منافقانزمان نشان دهم که ما هیچ ترسى و واهمه اى از نقشه ها و قدرتهاى شیطانى آنها نداریم و تا قطره خون بــا آنها مبارزه خواهیم کرد.
و پوزه آنهـا را بــه خــاک مالیده و نقشه هاى شیطانى آنها را نقش برآب کنیم و ثالثا با قواى ایمان به خدا و تقوا مسلح شده و با کفار بعثى و استکبار جهانى تا قطره خون دفاع و مبارزه مى کنیم .
و باز به خاطر این به جبهه مى رویم تا چند صباحى در آنجا گامى مستقیم در راه خداوند باریتعالى برداشته و خدمتى به اسلام عزیز و قرآن (مجموعه دستورات الهى به پیامبر) کرده باشم و لذا از خداوند بزرگ خواهانم که مرا یارى نماید و مرا بعنوان یک سرباز اسلام قلمداد کند و امید است که لیاقت و شایستگى داشته باشم که از اسلام خدمت و حفاظت و پاسدارى نمایم .
در خاتمه از مادر بزرگوارم مى خواهم که مرا ببخشد ، گرچه فرزند خوبى براى شما نبودم.
و شماها براى من زحمتهاى فراوانى کشیدید که خودتان و خدایتان حلال کند و اما از کلیه برادران و خواهران روستاهاى دهنو و شهرک سید محمد حسین غیب پرور و روستاى شهید جمال آباد مى خواهم که اگر از بنده بدى دیده اید به بزرگوارى خودشان ببخشند .
والسلام على من البتع الهدى