پایگاه خبری صدای جنوب:
«بسیاری از آنان تنها به وظایف اولیه و مقدماتی اکتفا میکنند و برخی که حرفی برای گفتن دارند، همت میگمارند تا از این موقعیت بهره ببرند و ثمراتی که به نظر خودشان ارزشمند و مهم است برای تاریخ به یادگار بگذارند. این که در این مسیر کامروا میشوند یا نه، میماند به عهده مردم و گذر زمان. برخی از آنان هم بعد از این تجربه وارد حوزه سیاست میشوند.»
به گزارش صدای جنوب، روزنامه شهروند نوشت: «بانوی اول کشوری بودن نقشی نیست که در قانون اساسی تعریف شده باشد. بانوی اول همواره وضعیتی منفعل و وابسته داشته است. بنابراین چارچوب و موازین مشخصی برای ارزیابی و تحلیل اقدامات و دستاوردهای این بانوان در اختیار نیست. تنها یک اصل وجود دارد؛ فردیت آنها و فقط میتوان ثمرات کارآمد بودن آنها در زمینههای گوناگون را مقایسه کرد. بسیاری از آنان تنها به وظایف اولیه و مقدماتی اکتفا میکنند و برخی که حرفی برای گفتن دارند، همت میگمارند تا از این موقعیت بهره ببرند و ثمراتی که به نظر خودشان ارزشمند و مهم است برای تاریخ به یادگار بگذارند. این که در این مسیر کامروا میشوند یا نه، میماند به عهده مردم و گذر زمان. برخی از آنان هم بعد از این تجربه وارد حوزه سیاست میشوند. مثل هیلاری کلینتون که به گزارش نشنال ریویو، پس از فارغالتحصیلی، کار در سازمانهای مربوط به دفاع از حقوق کودکان، نوجوانان زندانی در کارولینا و کودکان معلول جسمی در ماساچوست را ترجیح داد و در جایگاه بانوی اول تلاشهای وافری برای اصلاح مراقبتهای بهداشتی درمانی کودکان داشت. هیلاری در نقش بانوی اول نماند و وسوسه سیاست او را به دولت اوباما کشاند و اینجاست که اقداماتی از او میبینیم که دیگر با فعالیتهای داوطلبانه و خیرخواهانه همسو به نظر نمیرسد. به گزارش مجله پالتیکفکت، کلینتون یکی از مهرههای مهم در تحریم ایران در سال ٢٠١۵ بوده و در سال ٢٠١٠ سازمان ملل متحد را بر تحمیل تحریم بر ایران ترغیب کرده است. یکی از اقداماتی که در سال ٢٠١٢ موجب نقصان ۶/۶درصدی اقتصادی شد؛ چرا که صادرات نفت ایران به نصف کاهش یافت. کلینتون همچنین رضایت روسیه و چین و ٩ کشور دیگر سازمان ملل متحد را برای سنگینترین تحریمها علیه ایران جلب کرده بود.
زندگی کوتاه زنی قدرتمند
ایوا پرون زنی بود که با حمایت و همراهی همسرش برای انتخابات ریاستجمهوری موانع تبعیض جنسیتی کشورش را درهم شکست و در سال ١٩۴۶ بر جایگاه بانوی اول آرژانتین نشست.
پرون که خود فرزندخانوادهای فقیر و مشقات زیادی را در زندگی سپری کرده بود، از همان ابتدا قشر مستمند جامعه را مورد توجه قرار داد و با ادعای درک فلاکت و تیرهروزی آنها در کنار همسرش وقت زیادی را صرف آنان کرد و بالتبع نزد فقرا و کارگران به محبوبیت زیادی رسید.
وی همچنین با بازدید از کارخانهها و بیمارستانها و ملاقات دردمندان به چهرهای مردمی بدل شد و حاصل آن فعالیت در عرصه بهداشت و درمان و تلاش برای ریشهکن کردن بیماریهایی چون سل، جزام و مالاریا بود.
نتیجه دیگر راهاندازی مؤسسه رفاهی ماریا ایوا دوارت پرون برای مبارزه علیه فقر بود که غذا و دارو و حتی پول را میان محتاجها قسمت میکرد. پرون گاهی خود این کار را انجام میداد و با نوازش فقرا از آنان دلجویی میکرد. هزینه این موسسه بیشتر از مالیاتها تأمین میشد که البته گاهی با رضایت خاطر و گاه با فشار و اجبار تحویل داده میشد و نتیجهاش برای انبوه جمعیت فقرا خوشایند بود و برای نورچشمیها و مقامات دلگیرکننده.
گر چه بانو پرون همواره بر فعالیتهای اجتماعی اصرار داشت، ناظران سیاسی او را به حضور در امور دولتی ترغیب کردند. او هم «تور رنگینکمان» را طرحریزی کرد و در سفری پرطمطراق با همراهان بسیار راهی اروپا شد و به دیدار رهبران ایتالیا، پرتغال، فرانسه، سوییس و موناکو رفت تا بتواند ارتباطاتی برقرار کند. برخی از کشورها با روی گشاده او را پذیرفتند و برخی دولتها و مردمان چندان از او استقبال نکردند. در نهایت پرون به برزیل و اروگوئه سفر کرد و به خانه بازگشت.
یکی از قدرتهای پرون تسلط بر مطبوعات بود که اگر به مذاقش خوش نمیآمد، تعطیل میشد. او مجله تایمز آرژانتین را که مقالهای دربارهاش چاپ کرده بود و در آن خبری از تعریف و تمجید نبود چهار ماه تعطیل کرد و در سال ١٩۴٨ بنا بر ادعایی، با گروه خودش مجلهای تأسیس کرد و هر هفته در ستونی به نام «ایوا پرون میگوید…» مینوشت.
اویتا پرون در سال ١٩۴٧ با دستیابی به یکی از بزرگترین پیروزیهایش یعنی تصویب لایحه حق رأی زنان خشم مقامات نظامی را بیش از پیش برانگیخت و با نامزدی برای سمت معاونت ریاستجمهوری، به پیشنهاد همسرش، با مخالفتهای شدید آنان مواجه شد. این مخالفت با بیماری حاد او همراه شد و از آنجا که احتمال توطئه هم میرفت، از مبارزه در این مسیر صرف نظر کرد. پرون در ١٩۵٢ در ٣٢سالگی در پی سرطان درگذشت و غمی بیسابقه بر آرژانتین نشست. نقش عمده او در سیاست آرژانتین همچنان مورد بحث است و کشمکش و مشاجره هواداران و مخالفانش در این مقاله نمیگنجد اما نامش به عنوان بانوی اولی مقتدر و تاثیرگذار در تاریخ ثبت شده است.
از «روز من» تا روزگار یک ملت
طبق اطلاعات سایت firstlady النور روزولت، (١٨٨۴-١٩۶۶) همسر فرانکلین روزولت، سیودومین رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا از سرآمدترین شخصیتها در جایگاه (١٩٣٣-١٩۴۵) بانوی اول بوده است و در مدت کوتاهی توانسته حرمت و ارج و قرب بالایی در میان ملتش کسب کند و این محبوبیت پس از مرگش همچنان ادامه دارد.
او برای جایگاهش، همسر رئیسجمهوری، ماهیتی نو برگزید و نقش و رنگی تازه به آن بخشید. با توجه به خانواده سرشناسش انتظار میرفت که یک زن فعال اجتماعی و علاقمند به رویدادهای ملی و همگانی باشد و ازدواجش با فرانکلین او را در این مسیر پیش برد. او و همسرش با همراهی هم، در دو بحران بزرگ جنگ جهانی دوم و رکود بزرگ اقتصادی آمریکا در ١٩٢٩ حضور داشتند؛ هر چند فرانکلین به بیماری سخت و طاقتفرسایی مبتلا شد اما همت و تکاپوی بیامان همسرش او را به دنیای سیاست بازگرداند و زمینه کامیابی او در انتخابات ریاستجمهوری در ١٩٣٢ را فراهم کرد و به این ترتیب دوشادوش او وارد کاخسفید شد.
بانوی اول از همان ابتدا تصمیم به پویایی گرفت. دیدگاهها و افکارش را هر هفته به اطلاع گزارشگران میرساند و از سال ١٩٣۵ ستونی تحت عنوان «روز من» در روزنامههای متفاوتی از جمله واشینگتن دیلی و بوستون گلوب منتشر میکرد. گر چه ابتدا تمرکزش بر فعالیتهای اجتماعی بود اما سیاست هم خیلی زود در زندگی او جای خود را باز کرد و اخبارش منتشر شد. این اقدام رسانهای، او را به زنان خانهها نزدیک کرد و البته در ادامه جد و جهدهایی چون بازدید از کارگران معدن، دفاع از حقوق زنان، مبارزه با نژادپرستی علیه آمریکاییهای سیاهپوست، کمک و مساعدت به بیکاران و همراهی همسرش در دورانهای سخت او را عضو جداییناپذیر دستگاه مدیریتی فرانکلین روزولت قرار داد.
در دوره جنگ جهانی دوم او هیچ هراسی از مخالفت با همسرش یا مواجهه با نقدهای سرگشاده و آزاد و پذیرش اشتباهاتش نداشت. نخستین خبرها درباره خطری که یهودیان را در اروپا تهدید میکرد، در سال ١٩۴٠ به آمریکا رسید و بانوی اول بی هیچ تعللی بنا کرد به برقراری ارتباطات لازم و تبلیغ در جهت نجات و امداد به آنها. او با آگاهی از نبود امنیت با مهاجران ارتباط برقرار میکرد و همسرش این برخورد را سادهلوحانه و ایدهآلگرایانه میپنداشت و زیر بار انجام هیچ کاری در این حوزه نرفت.
در اینجا محدودیت اختیارات بانو رخ نشان میدهد. فرانکلین روزولت هرگز به همسرش اجازه نداد تا در امور سیاسی که در آنها رأی مخالف داشت، مداخله کند. نبود مهارت کافی در این وادی مشکلات متعددی را پیش روی این زوج میگذارد.
جهتگیری النور روزولت در حوزه نژادپرستی آمریکایی و جنبش فاشیزم هم توجه عموم را برانگیخت. هر چند ٨٠سال از آن واقعه میگذرد اما حالا مشخص میشود که روزولت در آن زمان چه نقش مهمی در رفع و رجوع مشکلات آمریکا داشته است.
او پس از مرگ همسرش همچنان در فضای سیاست ماند. هری ترومن، رئیسجمهوری وقت او را به نمایندگی در هیأت ایالاتمتحده در ملل متحد منصوب کرد و او در این جایگاه بر پدید آمدن اظهارنامه حقوق بشر نظارت کرد.
علاوه بر اینها او عضو افتخاری اتحادیه کار بود. رد نفوذ این سازمان در او را میشود در سخنانش دید. سخنانی که در جستوجوی رفاه اجتماعی و همگانی است: «ما نمیتوانیم فقط حرف بزنیم. باید عمل کنیم… باید پیشرفت را در زندگی عموم مردم ببینیم؛ نه فقط در یک گروه خاصی که در صدر قرار دارند.» این رفتار، در کنار بسیاری از عملکردهای دیگر، یک عمر تلاش او را در جهت ارزشهایی اساسی چون دموکراسی، برابری و عدالت اعتلا بخشید.
رسانهها درباره او مینویسند: علاوه بر اینها نوآوریهای پیروزمندانه فراوانی که او در طول عمرش بانی و حامیاش بوده، همچون در دفاع و حمایتهای بیدریغ از گروهایی چون آفریقایی – آمریکاییها، زنان و قشر کارگر یاد او را زنده نگه داشتند و در سال ٢٠١۶ نام او برای پنجمین بار به عنوان محبوبترین بانوی اول ایالات متحده مطرح شد.
من با عقیده خودم زندگی میکنم
نخستوزیر ژاپن، شینزو آبه نماینده حزب دموکرات در ٢٠١٢ بر سر قدرت آمد و در حالی که سعی میکرد خودش را به عنوان مهرهای قوی و مسلط در سیاستهای داخلی تثبیت کند، مهمترین تغییرات در خانهاش رخ داد.
از سال ٢٠٠۶ آکی آبه که تقریبا پیش از این تنها در نقش حمایتگر همسرش ظاهر میشد، با دنبال کردن سبک و رویه خودش تبدیل به یک چهره ملی شد.
او در مجلات حضور پر رنگی دارد و به تمام نقاط کشورش سفر میکند تا نظرات مردم چه پیر و چه جوان را بشنود. برای پشتیبانی از محرومان و شهروندان که در فجایع ٢٠١١ ژاپن مصیبتهای جانگداز را پشت سر گذاشتند، همواره حاضر بوده و جمعیتهای ضعیف جامعه را برای دستیابی به خواستهایشان تشویق کرده است.
او در رسانهها شخصیت جذابی دارد و نگرشهای آزادیخواهانهاش تقریبا همیشه نرم کننده نخستوزیر محافظهکار بوده است و به وضوح از جایگاه معمول و عادی بانوان اول که تنها در خانه حامی همسرانشان بودهاند و در انظار عمومی حاضر نمیشدهاند، درآمده است.
آکی آبه در مصاحبه اخیر خود گفته: «فکر نمیکنم استعداد خاصی داشته باشم. من فقط میدانم چطور با مردم ارتباط برقرار کنم. من یکی از معدود افراد این کشورم که میتواند با قشر گستردهای از مردم صحبت کند از امپراتور گرفته تا بیخانمانها.»
او گفته است: «در ٢٠٠۶ هیچ وسیلهای برای پیام دادن به مردم نداشتم. بنابراین مردم خبر نداشتند من چه میکنم اما حالا هر روز برای آنها در صفحه مجازیام مینویسم و افرادی که من را دنبال میکنند از احوالات و اقداماتم باخبرند.»
آکی آبه در ابتدای ازدواجش معتقد بوده که باید مانند یک زن سنتی ژاپنی رفتار کند. کسی که شانه به شانه همسرش پیش نمیرود و همیشه یک یا دو قدم از او عقبتر است.
پس از آن که همسرش شینزو در سال ١٩٩٣ یکی از قانونگذاران مجلس شد، آکی آبه بیشتر وقتش را در هواداری از همسرش میگذراند. اگر چه با سیاست دولت موافق نبود اما از انتشار نظراتش به طور علنی اجتناب میکرد، زیرا معتقد بود همسر یک سیاستمدار نباید در مسائلی که قبلا برایش تصمیم گرفته شده، دخالت کند. تا وقتی همسرش برای نخستین بار در جایگاه نخستوزیری نشست، به همین رویه ادامه داد و ساکت ماند و انتقادی از جامعه هم محبوبیت همسرش را تهدید نکرد. وقتی آکی آبه در سال ٢٠٠٧ نخستین کتابش «من با عقیده خودم زندگی میکنم» را نگاشت، همسرش از این سمت استعفا کرد. آکی آبه نوشت به نظرش درست میآید که خودش باشد و آکی آبه زندگی کند، نه همسر شینزو آبه.
سپس به دانشگاه بازگشت و تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی ارشد تکمیل کرد و برخی فعالیتهای اجتماعیاش را ادامه داد؛ از جمله ساخت مدارسی در میانمار.
پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، نظراتش را در رابطه با برخی موارد منتشر کرد؛ حتی آنهایی که در تناقض با سیاستهای همسرش یا حزب همسرش بودند. در نتیجه به او لقبی با این مفهوم دادند: «حزب مخالف در خانه». از آن روز آکی آزادانه برخی سیاستها را در حوزههای مختلف زیر سوال میبرد؛ از صادرات تکنولوژی گرفته تا نیروی هستهای. او با خنده میگوید: «من دوست ندارم این منصب، طولانیمدت باشد. کارهای زیادی دارم که بعد از پایان دوره نخستوزیری او میخواهم انجام بدهم.»
بانوی شعر و موسیقی
بانوی اول هند، سوروا در ١٩۴٠ در بنگلادش به دنیا آمد و در ١٠سالگی به کلکته مهاجرت کرد. او در ١٧سالگی با بناب موخرجی ازدواج کرد و یک دختر و دو پسر به دنیا آورد. با انتخاب همسرش، پرناب موخرجی در سال ٢٠١٢ به نخستوزیری، بانوی اول هند شد.
سوروا تحصیلکرده و از هواداران دوآتشه اشعار رابیندرانات تاگور بوده و بسیاری از اشعار راببندرا سنگیت را سالهای سال در نقاط مختلف، از هند گرفته تا اروپا و آسیا و آفریقا اجرا کرده است.
یکی از مهمترین کارهای او راهاندازی گروه گیتانجالی است؛ گروهی که مأموریت دارد فلسفه تاگور را با آوازها و اشعاری که برای نمایشها سروده شده(dance drama) نشر بدهد و سوروا به عنوان نیروی راهنما همواره در تولیدات حضور داشته است.
او همچنین نقاشی چیرهدست است و نمایشگاههای انفرادی و گروهی بسیاری برپا داشته و مادرش را سرچشمه الهامات خلاقانه در آثارش میداند؛ آثاری که تحسین و تمجید فراوانی را برانگیخته است.
سوروا موخرجی دو کتاب هم نوشته «Chokher Aloey» شرحی در باب ارتباط و تعامل نزدیکش با ایندیرا گاندا و «Chena Achenai Chin» سفرنامهای از چین. ورود سوروا به عمارت ریاستجمهوری در دهلی با نواختن تنبور و ارگ کوچک همراه بود و هدایایی برای او از سوی DL ROY، استاد موسیقی بنگالی. سوروا دچار بیماری قلبی و تنفسی بود و در بیمارستان ارتش در دهلی سال ٢٠١۵ در ٧۴ سالگی درگذشت.
مقام شنوا
رولا غنی، نخستین زن در تاریخ افغانستان است که در فعالیتهای همسرش برای ریاستجمهوری پرتکاپو حضور داشته است. او در روز بینالمللی زنان در برابر عموم حاضر شد و به فارسی دری برای جمعیت انبوه زنان افغان سخنرانی کرد و گفت: «نیمی از جمعیت افغانستان زنانند و معلوم است که باید در توسعه کشور عزیزمان نقش داشته باشند. زنان توانمندیهای زیادی دارند و باید از اقدامات آنها قدردانی شود.»
رولا غنی در لبنان به دنیا آمده و بزرگ شده است. در دانشگاه علوم سیاسی پاریس در سال ١٩۶٩ تحصیلاتش را تکمیل کرده و کارشناسی ارشد علوم سیاسی را از دانشگاه آمریکایی بیروت در سال ١٩٧۴ اخذ کرده است. در همانجا با اشرف غنی آشنا شده و پس از آن در سال ١٩٨٣ مقطع کارشناسی ارشد خبرنگاری را هم در دانشگاه کلمبیا در نیویورک به پایان رسانده است. او و رئیسجمهوری اشرف غنی در سال ١٩٧۵ با هم ازدواج کردند و یک دختر به نام مریم و یک پسر به نام تارک دارند.
هشت ماه پیش که اشرف غنی زمام امور را به دست گرفت، بیسابقهترین کار را در مراسم تحلیف حکم ریاستجمهوری انجام داد. او در سخنرانی افتتاحیه همسرش را معرفی کرد.
از آن زمان به بعد رولا غنی دوشادوش همسرش همواره در پی انجام امور مردمسالارانه بوده و سخنرانیهایی در باب مسائل روز داشته است اما سخنان او همواره نرم، سنجیده و دقیق و البته به دور از سیاستهای حساس و مرکز توجه افغان بوده است. رولا غنی در جامعه سنتی افغانستان که زنها را پشت درهای بسته نگه داشته، سنتشکنیهای بسیار کرده است؛ از جمله سخنرانیهایی رسا و عمومی درباره خشونت علیه زنان، اصول قانون و قدرت مذهب.
اشرف غنی زنان افغان را در اکتبر گذشته در ارگ ریاستجمهوری در کابل ملاقات کرد و پیشنهاد آنان برای تشکیل شورای زنان را پذیرفته است؛ شورایی که در مسائل مربوط به حقوق زنان و مشارکت آنان در حوزههای اجتماعی و سیاسی به دولت مشاوره بدهد. آنها اعلام کردند حضور همسر ریاستجمهوری در مراسم تحلیف و سخنرانی و معرفی او به خوبی گویای حمایت او از زنان افغان بوده است. رولا غنی در گفتوگوی با آسوشیتدپرس اعلام کرده: «من کار سیاسی نمیکنم.»
از ماه سپتامبر صدها نفر از مردم به اتاق او سرازیر شدهاند تا مشکلاتشان را مطرح کنند و از پندها و پیشنهادات او بهره ببرند. او به گفته خودش خود را «یک مشاور … یک مقام شنوا» میبیند؛ کسی که احتیاج و لزوم حضور زنانه را در نزدیکی قلب دولت افغان مرتفع میکند.
یک تیم در کانادا
سوفی گرگوار ترادو، روزنامهنگار، شخصیت سرشناس تلویزیونی و فعال اجتماعی – سیاسی، مربی یوگا و همسر نخستوزیر کاناداست. به گفته رسانهها شخصیت جذاب و کاریزماتیک این زن او را چهره محبوب کشورش و دولتمردان آن سوی مرزهای کشور، ملکه انگلیس، اوباما و همسرش و امپراتور ژاپن و همسرش کرده است.
به قول خودش، او و همسرش جاستین در کنار یکدیگر، یک تیماند و نخستوزیر از ستودن او در برنامههای عمومی ابایی ندارد. سوفی در رشته تجارت و پس از آن ارتباطات در مونترال کانادا تحصیل و در زمینه تبلیغات و فروش کار کرده است. او عاشق تمرین و ورزشهای بدنی است.
حرکت کنیم
میشل اوباما هم مثل هیلاری از نسل و دوران بعد از جنگ جهانی دوم است. دوران ازدیاد زاد و ولد در آمریکا که از ١٩۴۵ شروع شد و تا ١٩۶۴ ادامه داشت؛ یعنی درست سال تولد میشل اوباما. اگر در موتور جستوجوی گوگل درباره ظاهر میشل اوباما جستوجو کنید، ٢٠٩ هزار نتیجه خواهید داشت و در مقابل تحصیلات او ١٨٣هزار . سخنرانی درباره نوع لباس، زیورآلات و آرایش بد نیست اما چیزهای مهمتر از ظاهر هم در این زن وجود دارد.
او یکی از ۴ بانوی اول ایالاتمتحده است که تحصیلات دانشگاهی دارد. در رشته حقوق درس خوانده است و وقتی در سال ٢٠٠٧ همسرش اوباما کاندیدای ریاستجمهوری شد، ابتدا در کمپین او مسئولیتی را نپذیرفت. مراقبت از دو دخترش را مهمتر از این مسأله میدانست اما در سال ٢٠٠٨ همکاری او به میزان قابل ملاحظهای افزایش یافت و او بنا کرد به نوشتن متنهای سخنرانی و بعد نطقهایی در جهت حمایت از همسرش.
در سال ٢٠٠٩ اوباما به ریاستجمهوری رسید و او در جایگاه بانوی اول قرار گرفت. در این برهه از خانوادههای نظامیان آمریکا پشتیبانیهای زیادی کرد. با همکاری دکتر جیل بیدن برنامه «نیروهای پیوسته» را به راه انداخت و از تمامی آمریکاییها دعوت کرد تا مدافع نظامیان و خانوادههایشان باشند.
از مهمترین کامیابیهای او در جایگاه بانوی اول راهاندازی سایت «حرکت کنیم» است که در مسیر تأکید بر تغذیه سالم کودکان و پیشگیری از چاقی آنان گام برداشته است. یکی دیگر از اقدامات میشل اوباما راهاندازی برنامه «بالاتر» است که سعی داشت جوانان آمریکایی را برای ادامه تحصیل بعد از دبیرستان ترغیب کند.
میشل اوباما در روزهای پایانی ریاستجمهوری همسرش نطق آتشینی در مخالفت با نگرش و صحبتهای توهینآمیز دونالد ترامپ درباره زنان سر داد و گفت: «این سخنان معمول نیست، سیاست هم نیست» و با پافشاری اظهار داشت: «مردان قدرتمند برای نمایش تواناییهایشان نیازی به اهانت و تحقیر زنان نمیبینند.»
بر اساس گزارش CNN در پی انتخابات آمریکا در ٢٠١۶ ملانی ترامپ خودش را آماده میکند تا به جایگاه بانوی اول برسد. به این زودی مشخص نمیشود او تصمیم دارد به عنوان بانوی اول ایالات متحده چه مسیری را طی کند. اگر چه پیش از این اظهار داشته دوست دارد از این موقعیت برای مبارزه علیه باجگیریهای اینترنتی استفاده کند اما در مقایسه با بانوان پیشین، تکیه زدن بر جای آنان سخت به نظر میرسد.»