پایگاه خبری تحلیلی صدای جنوب-صدای مردم جنوب ایران

پایگاه خبری تحلیلی صدای جنوب | Sedayejonoob.ir

منتشر شده در تاریخ: 02 خرداد 1400 ساعت 11:03:: شناسه خبر: 98654

یادداشت دختر عشایری برای زنده یاد دکتر«غضنفر دژمان»

صدای جنوب: یادداشت به مناسبت کوچ ابدی یار عشایر به قلم دختر عشایری خدا قضای دکتر بیاره از سرات تا دمات قاشوم بزنه دکتر فاطمه بهرامیان چند روزی بود که خبری غیرمنتظره عشایر و روستائیان حومه غربی شهرستان را نگران کرده بود . سر هر کوچه، پای هر کپر، کنار هر سیاه چادر، در هر چمنزار و […]

صدای جنوب:

یادداشت به مناسبت کوچ ابدی یار عشایر به قلم دختر عشایری

خدا قضای دکتر بیاره از سرات تا دمات قاشوم بزنه

دکتر فاطمه بهرامیان

چند روزی بود که خبری غیرمنتظره عشایر و روستائیان حومه غربی شهرستان را نگران کرده بود . سر هر کوچه، پای هر کپر، کنار هر سیاه چادر، در هر چمنزار و کنار هر رودخونه، حرف یکی بود: دعا… دعا برای سلامتی دکتر دژمان عزیز، مرد خندان، متواضع و متخصص در حوزه دامپزشکی. تکیه‌گاه و دلسوز عشایر و روستائیان کهگیلویه بزرگ.

پزشکی توانمند و متخصص که تخصص خود را متواضعانه به درب منازل افراد محروم می‌برد تا با التیام زخم‌ها و بیماری‌های دام‌هایشان، سفره‌هایشان را رنگین‌تر کند تا نکند مردی شرمنده خانواده‌اش باشد.

مردمان سخت‌کوش این دیار، از کوچک و بزرگ سال‌های سال دکتر دژمان را در کنار خود دیده‌اند. به عنوان عضو کوچکی از جامعه عشایر، شهادت می‌دهم که هیچ‌گاه نامساعد بودن هوا و شرایط، دکتر دژمان را از کمک به عشایر حومه غربی باز نداشت و بارها و بارها شاهد بودم در اوج گرمای تابستان و سوز سرمای زمستان، دام‌های عشایر را طبابت می‌کرد و الحق و الانصاف قلمی مبارک و شفابخش داشت، به قول بزرگان عشایر: «انگار نسخه‌هایش معجزه می‌کرد.»

پزشک قصه ما، در کنار طبابت دام‌های روستاییان و عشایر، مرهم دل رنج دیده آنان نیز بود‌. همیشه پای درد دل مردم می‌نشست و با شناختی که از الزامات و سختی‌های زندگی روستایی و عشایری داشت و برای بهبهود وضعیت زندگی به آنها مشاوره می‌داد… به فرزندان عشایر همیشه توصیه می‌کرد در کنار همکاری و مساعدت به خانواده، از درس خواندن غافل نشوید و ادامه تحصیل بدهید.

زبان قاصر و قلم ناتوان است از به تصویر کشیدن خدامات بی‌شائبه و دلسوزانه دکتر در حق مردم روستا و عشایر. از ویژگی‌ها و اخلاق فوق‌العاده دکتر، درک وضعیت مالی مردم بود. وی هیچ‌گاه برای دستمزد، خدمت نکرد و کیفیت طبابتش کمترین ارتباطی با توانایی مالی مردم‌ نداشت و برای دارا و ندار سنگ تمام می‌گذاشت. در رفتارش نیز با همه با بزرگی و متانت و مهربانی رفتاری نیکو داشت و به قلب‌هایشان نفوذ کرده بود .  واقعا مردم او را دوست داشتند. این را از قبل می‌دانستم چرا که دکتر مردی مردم‌دار بود و مردم پاسداشت مهربانی‌هایش.

چند روز پیش به مزرعه‌مان سری زدم، در همسایگی مزرعه ما، چراگاهی هست که یکی از عشایر، دام‌هایش را برای چرا آورده بود. صدای گریه مرد دامدار، توجهم را جلب کرد. با نگرانی ماشین را گوشه‌ای پارک کردم و به سمت ایشان رفتم. کمی که نزدیک‌تر شدم او را شناختم، یکی از اهالی روستا، با سلام و احوالپرسی علت را جویا شدم، گفت: «بابا اشتفُتم دکتر دژمان حالش بَده، خدا قضاشه بزنه مه سَرُم، خدا قضای دکتر بیاره از سرات تا دمات قاشوم بزنه» (کنایه از اینکه تمام دارایی مالیم فدای دکتر). پیرمرد اشک می‌ریخت و دعا می‌کرد و من جز تکرار دعای پیرمرد، کاری از دستم بر نمیاد و یاد این اشعار ژاله سلطانی افتادم

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته بجاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد… خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد…

دکتر عزیز، تو رفتی اما یاد و خاطره‌ات همیشه در قلب پاک مردمان این دیار باقی خواهد ماند . از خداوند منان آرزوی علو درجات برای روح بلند و آسمانی دکتر عزیز و صبری جمیل و جزیل برای خانواده ایشان مسئلت داریم.

روحشان شاد و یادشان گرامی

برچسب ها:

دیدگاه ها بسته شده اند.

نظرسنجی

    • آخرین اخبار
    • پربازدیدترین اخبار

    ویدیو ها

    همراه اول

    بالای صفحه
    طراحی سایت