انتخاب شهردار دهدشت این روزها بحث داغ مردم و منتخبین راه یافته به پارلمان شهری است.
پایگاه خبری صدای جنوب:
یادداشتی از محمد زرین
مدل «کیروش»برای شهرداری دهدشت/بایدها و نبایدهای انتخاب شهردار
امشب،به مدد عزم جزم جوانان شایسته ایران از یک سو،و درایت و واقع بینی مدیران ورزشی،در اعتماد به یک مربی خارجی،بار دیگر ایران به مهم ترین رقابت جهانی ورزشی-جام جهانی ۲۰۱۸روسیه راه یافت و لذا چندشب پس از اندوه حملات تهران، شادی به دلهای ایرانیان راه یافت.
هدف این نوشتار تحلیل ورزشی نیست.تنها یک همسان سازی هدف است،تا ببینیم آیا می توان از الگوی «مربی خارجی»برای انتخاب بهترین فرد برای سکان داری یک شهر کوچک کمک گرفت؟
یک زمانی محمد مایلی کهن مربی تیم ملی بود.آنقدر بد عمل کرد که نگارنده،شاهد رکیک ترین الفاظ در ورزشگاه آزادی علیه وی بود.بالاخره کار به برکناری وی رسید.ولی وقتی مربی خارجی بعد از وی هم نتوانست توفیقی کسب کند،خطیبی داد سخن در داد که(آقایان مربی نمازشب خوان ایرانی را برکنار کردند،مربی …خور خارجی آوردند،تا تیم ملی باخت،که در پاسخ ظریفی فرمود:با این وصف،تیم ملی برزیل همه نمازشب خوان هستند).
این یک نوع نگاه است.یک نگاه هم نگاه واقع بینانه،بدور از ملی گرایی و تعصب کور و عقلانیست.نگاهی که می گوید(ما پس از بررسی لازم به این جمع بندی رسیدیم که در میان مربیان فوتبال،بلکه در میان کل جمعیت کشور،یک نفر هم نیست که بتواند موفقیت تیم را تضمین کند.)
لذا راهی جز استخدام مربی خارجی نداریم.از این جالب تر هم هست.در میان یک و نیم ملیارد نفر جمعیت کشور چین،یازده جوان که فوتبال را درست بازی کنند یافت نمی شود،که اگر به جمعیت بود،بایستی تمامی جام های جهانی نصیب چین می شد.(کما اینکه در عرصه المپیک،شاید همین کثرت جمعیت است که چین معمولا دوم جهان می شود).مثال دیگر،آمریکاست.که باوجود برتری در خیلی زمینه ها،هرگز تیم فوتبال درجه یک نداشت.مربی هم گاه از آلمان برایش می رسد.
باری،انتخابات شورای شهر دهدشت به پایان رسید.باز هم رقابت طوایف،ولی این بار تاحدی شایسته سالاری هم چاشنی آن شد.چندانکه از شورای فعلی،بخاطر عدم رضایت،حتی یک نفر هم رای نیاورد.
و شورای جدید هم تاکنون نهال امید را در دلها کاشته است.تا در عمل چه پیش آید.
بحث داغ روز انتخاب «شهردار» است.برای شهری که انباشت مطالبات شهروندانش آنقدر بالاست که حقیقتا جگر شیر می خواهد نشستن بر چنان کرسی ای.
کوچکترین اشتباهی در امر انتخاب شهردار، میتواند همین آغاز راه،شهروندان را ناامیدکند.و اگر چنین شد،باز عدم همراهی شهروندان است و باقی مصایب.
دراین عرصه هم شاهد وقایع جالبی هستیم.
شنیده می شود،یکی از سران طیف اصلاحات، که در سالهای اخیر عملکردش مورد انتقاد آگاهان قرار داشته، با این استدلال که غالب اعضای شورای جدید اصلاح طلب هستند،باید فلان فرد به اصطلاح اصلاح طلب را که مورد حمایت ایشان است انتخاب کنند.بی آنکه آن فرد ذرهای مدیریت شهر بداند.
در سوی دیگر، یکی از قومیت ها که نامزدهایش مورد اقبال عمومی قرار گرفته، یا پذیرفته شده، یا تا آستانه قبولی رسیدهاند، نوعی لابی راه انداخته اند که حتما از آن قومیت انتخاب شود.
درحالیکه یک طایفه دیگر هم،تقریبا همین توفیق را داشت.
از سویی،شنیده می شود فشار بر شورا وارد می شود،تا صرفا بخاطر راه یابی یکی از اعضای علی البدل،شهردار ازبین منتخین مردم انتخاب شود تا این پله آخر اینگونه پیموده شود.این هم ممکن است نوعی تصمیم احساسی محسوب شود.
در سمت آخر هم شاهد تلاش عده ای هستیم که گویا دچار عارضه«خودشهردارپنداری»شده اند.هر یک با تکیه بر مدرک و هزینه هایی که کرده و یا معیارهای جالب دیگر،برای خویشتن خویش می کوشند.
نگارنده پیش تر از یک تمثیل کمک گرفتم.فرض بر برگزاری یک جام فوتبال بین طوایف است.همه تلاش ها برای پیروزی بر سایر طوایف در جام است.اما کمتر کسی توجهی به وضع«،استادیوم محل برگزاری مسابقات»دارد.این است راز عقب ماندگی یک شهر!
چاره چیست؟
با نهایت احترام به همه قومیت ها،انتخاب هایشان،گزینه هایشان،و با اذعان به اینکه درمیان جوانان تحصیلکرده این شهر،نیروهایی بسیار شایسته یافت می شود،به باور بنده،با بررسی همه جوانب امر،این احتمال بسیار قدرتمند است که«طبیب دردهای دهدشت،یک غیر بومی باشد».
لذا با نهایت احترام به استقلال نظر شورای جدید پیشنهادم را اینگونه عرض می نمایم.
بدون توجه به فشارهای جناحها، متنفذین سیاسی و قبیلهای می توانند دوره چهارساله شورای پنجم به دو نیمه، دو تا دوسال، یا یک دوره هجده ماهه، و یک دوره دو و نیم ساله به این شکل عمل نمایند.
با جستجوی کافی در شهرهای بزرگ، یک نفر شهردار که سابقا عملکردی قابل قبول از خود نشان داده باشد بیابند. باور کنیم علاوه بر معیارهایی چون دانش مرتبط، تجربه کافی، قدرت تعامل یک چیز دیگر هم ملاک است. «تجربه مدیریت شهری،در یک شهر بزرگ».
میتوان این فرد را از بین ده نفر هم گزینش نمود. آنگاه با این فرد قراردادی منعقد کرد. و به وی اجازه داد یک تیم از همکاران سابق خود که متخصص در چند زمینه (حمل و نقل و ترافیک، فضای سبز و پارک، انضباط شهری و….) هم همراه خود وارد کار نماید. این گروه، پس از بررسی و مطالعه کافی شهر، یک برنامه جامع خواهد نوشت و اجرا خواهد نمود.
آنگاه گزینه بومی که مدنظر هست را بعنوان دستیار یا مثلا معاون ایشان همراه کرد. در پایان دوره کاری مثلا هجده ماهه این تیم، علاوه بر حل گرههای کور مدیریت شهری دهدشت،یک نیروی کارآزموده بومی هم داریم که «ادامه دهنده یک برنامه جامع شهری»خواهد،لذا توفیق ایشان بسیار بیشتر خواهد بود.
استدعا دارم و البته باشناختی که از اعضای محترم دارم،تا حد زیادی هم امید دارم،که خود تدبیری به از این دارند.ولی یادمان نرود.«کارلوس کی روش»نه هم زبان ما بود،نه هم کیش،نه همخون.
تنها و تنها این «تعهد حرفه ای»ایشان بود که وی را با ملت ایران«همدل»کرد.و این همدلی امشب،در حین پایکوبی تیم ملی،در وسط میدان هویدا بود.
تعصبات را کنار بگذاریم.اگر هم تعصبی داریم،آنرا صرف بهبود وضع شهر و نگهداری این وضع بهبود یافته کنیم.و بپذیریم که الزامأ «بهترین گزینه»برای «شهرداری»هم زبان و همخون خودمان نیست.
به امید فردای بهتر برای ایران و حال بهتر برای دهدشت.