باید دانست که ما ایرانی به دنیا آمدهایم و با همه مردم دنیا که خواهان صلح و دوستی باشند و حقوق انسانها راپاس بدارنددست مهر و دوستی میدهیم …
پایگاه خبری صدای جنوب :
هفتم آبان ماه و همزمان با روز کوروش ستار هدایتخواه نماینده ادوار هفتم و هشتم بویراحمد و دنا در مجلس شورای اسلامی با ایراد سخنانی در محل حسینیه امام علی یاسوج به کوروش حمله کرد و اوراباطل نامید.
به گزارش صدای جنوب، در یادداشت محمود منطقیان آمده است:
هر بذری را که در زمین مناسب بکاری و آبش بدهی میروید و به بار می نشیند و خرمی و سرسبزی می آفریند و نیکی نیز در زندگی انسان همچون بذری است که هر وقت آن را بکاری به بارآید و یک روز به کار آید و هرگز کارایی و سرسبزی خود را از دست نخواهد داد و نابود نخواهدشد و نیکو کار همواره زنده است و به سان درختی است که پیوسته رهگذران از سرسبزی و سایه و میوه آن بهره خواهند برد و آن درخت پیوسته خرم و زیبا خواهد ایستاد و خواهد ماند و امروز داستان کورش هخامنشی، داستان همان بذر و همان درخت سرسبز و خرم است و رهگذران نیز همان نسلهای گرسنه و تشنه و خسته اند که به سایه و میوه و خرمی آن درخت نیکی نیازمندند و این درس بزرگی است به همه انسانهاکه هرگز در رهگذر تاریخ از گزند روزگاران خسته و ملول و نا امید نشوند و از کاشتن بذر و نهال نیکی در زندگی دستبر ندارند که نیکی به درستی سبب پایندگی است و آن کس که نیکی میکارد در زندگی عمر جاودان به دست آرد.
و امروز بعد از دو هزار و پانصد سال به این اصل و یقین رسیدهایم که کورش هخامنشی که بذر و نهال داد، نیکی کاشت انسانی زنده و نامی را است و با کار خود عشق به خویش را رنگ جاودانگی بخشید و چه شگفت است که امروز از شرق و غرب جهان مردم به دیدار و تماشای مردی آمده اند که در بُن تاریخ داد و نیکی و انسانیت را فریاد زد و راه نیکی و مهر و داد را به روی آدمیان گشود و چراغ راهی شد، برای آنها که تشنه زندگی نیک و آزادی و انسانیت اند و امروز این مرد بر ما روشن کرد که هرگز بذر و نهال نیکی نمیمیرد و خوب بودن بهترین سرمایه انسانی است و پس ازگذر قرنها کورش به همه انسانها آموخت که اگر می خواهی جاودانه زندگی کنی، نیکی و داد را پیشه کن. چون کورش در این راه گام نهادو زنده و جاوید ماند. و امروز باید دانست که ستایش کورش ستایش داد و نیکی است زیرا او با داد ورزی و نیکی به جایگاه بلند ماندگاری گام نهاد.
واین روزهاچه نیکوسخن سعدی بزرگ قابل درک است که:
«سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند»
در پیوند با سخنان جناب هدایت خواه و انکار حقیقت کورش بزرگ از سوی ایشان نکات زیر در خور نگریستن است:
جناب هدایت خواه منبع مطالعه دینی و تاریخی شما کدام است که کورش بزرگ را انکار و یا باطل ترین باطلها به زبان می آورید آیا می دانید، علامه بزرگ محمد حسین طباطبایی در تفسیر بزرگ المیزان جلد سیزدهم با تحقیق و بیان دلایل گویا و روشن کورش بزرگ را همان ذوالقرنین می داند که از نیکان و هدایت یافتگان و مومنان بوده است و برخی تفاسیر دیگر مانند”تفسیر نمونه”نیز بر همین نظراند؟ آیا میدانید که گذر از نگاه علامه و اهل تحقیق و مفسران و داوری روز پسند کردن در نزد اهل خرد پسندیده و منصفانه نیست؟
آیا این همه کتاب تاریخی که در مورد کورش بزرگ نوشته شده است و نظر مورخان نامداری چون هرودت، گزنفون و کتزیاس یونانی که در شرح احوال او سخنها گفته اند برایتان کافی نیست تا به وجود شهریاری دادگر در تاریخ ایران و جهان ایمان بیاورید. و زبان به ستایش او بگشایید؟ تاریخ ورود کورش به شهر بابل و آزادی این شهراز دست “نبونید”فرمانروای خودکامه وبیدادگرزمان درروزهفتم آبان ماه ثبت شده است و اگر آن روز، هفتم آبان هم نباشد و در روز دیگری روی داده باشد، از بزرگی و عظمت کورش وآزادی بابِل نمیکاهد.
آیامی دانید درباره تاریخ تولد برخی بزرگان نیز اتفاق نظر وجود ندارد؟ بنابراین مهم اصل موضوع است و نه روز و ساعت یک رویداد تاریخی.
جناب هدایت خواه به کدامین دلیل شخصیت بزرگی مانند کورش و بزرگداشت او را انکار میکنید و باطل میشمارید؟ البته رآی ندایمان تعصب آلود و بدون آگاهی بیش از این هم نمی تواند باشد. آیا بزرگ مردی که در روزگار تاریکی و ستم و خودکامگی و بیداد به پاخاست و دستهای بیدادگران زمانه را از سر مردم ستمدیده کوتاه کرد و آوارگان را به خانههایشان برگرداند و خانه ها و شهرهای ویران را از نو ساخت و آباد کرد و به نظامیان فرمان داد که در شهرها به جان و مال مردم تجاوز نکنند و حقوق انسانها را پاس دارند و در پذیرش حکومتش به مردم حق آزادی و انتخاب داد و اسیران در بندِ ستم را آزاد کرد و همگان را در پرستش خدای خویش و دین و مذهبشان آزادگذاشت واصلمهم احترام به حقوق انسانی را بزرگ شمردوپاس داشت و در دنیایی آلوده به تباهی و ستم، طرحی نو از دادگری و انسانیت و احترام به حقوق انسانی درانداخت و اصل آزادی و زندگی و برابری انسانی را جار زد و نظام بردگی و بندگی در برابر دیگر انسانها را برانداخت و همه ی روزیهای خود را از مهر خداوندی میدانست، از نگاه شما باطل است؟ اگر اینها باطلاند پس حق کدام است؟
آیا شخصیتی که همه مردم جهان، با توجه به کارنامه نیکو و درخشانش، زبان به تحسین او گشوده اند، از نظر شما بزک کرده و باطل است؟
آیا بزرگ مردی که در گذر زمان از یادها نرفته و دلها همه دلبسته او شده اند و مهر او در جانها خانه کرده و مردمی که شیفته دادگری او شده اند بدون هزینه کردن از بیت المال مردم، عاشقانه و خردمندانه با توشه ای از دل و جان و دانایی به دیدارش می شتابند از نگاه شما باطلاند؟ اگر دنیا به گونه ای شده است که خوبیها و دادگری و انسانیت و احترام به زندگی نوع بشر باطل به شمار آید و خرافه و ریا و دو رنگی بر صدر نشیند و قدر و منزلت بیند پس وای به حال ما و روزگار ما!!! آیا شماآزادیدکه به باور ریشه دارواصیل مردمی آگاه وروشن بین توهین کنید؟
شما گفته اید که اگر کورش حقیقت داشت چرا فردوسی در شاهنامه از او سخن نگفته است. نخست اینکه مگر قرار بود حکیم فردوسی از همه تاریخ سخن گفته باشد
مگر چیزی را که فردوسی از آن سخن نرانده به معنای نبودن آن چیز است؟
دوم آیا در آن روزگار منابع لازم از تاریخ هخامنشیان و از جمله آثار هرودت و گزنفون و دیگران در اختیار فردوسی بوده است؟ آیا فردوسی در آن روزگار، زمان لازم برای پرداختن به سلسله هخامنشی و پیش از آنها را در اختیار داشته است؟ لیکن با این وجود جمعی از صاحب نظران را باور بر این است که کورش همان شهریار کیخسرو است که در شاهنامه آمده است و ویژگیهایش با کورش بزرگ همسان مینماید و فرمان انسان دوستانه کیخسرو در شاهنانه سترگ بر این امر گواه است.
در شاهنامه آمده است که کیخسرو:
بگسترد گرد جهان داد را
بکند از زمین بیخ بیداد را
او فرمان داد تاجهان را آبادکنند و داد را در همه جا جاری سازند و در جنگها به غیر نظامیان آسیب نرسانند و به آبادی شهرها و خانه ها پردازند و مالها و گنجهای کشور را در راه آبادانی کشور و کمک به مردم سرزمینش به کار برند و درجهان ندای صلح ودادوآبادی دهند و این کارها با راه و روش کورش سازگار و هم گون است.
جناب هدایت خواه: کورش که نماد نیکی و داد و صلح و آزادی در جهان است و مایه سربلندی ایران در جهان شناخته شده است از نگاه شما باطل می نماید ولی ادعاهای بی عمل و دست درازی به بیت المال و فقر و فساد و نابرابری و بیکاری و گرانی روز افزون و درماندگی مردم و خودکشی روز افزون جوانان و آمار نگران کننده طلاق و تباه شدن پیوند خانوادگی و اختلاسهای روز افزون و شعارهای گوش خراش و بی حاصل و انزوای اهل هنر و فرهنگ و خیل عظیم جوانان بیکار و سرگردان و نشستن رابطه بر جای ضابطه و خانواده سالاری به شایسته سالاری و سست شدن پیوندها و ابزارشدن دیانت و معنویت برای سودبردن از دنیا و سیاست، فراوان است، همه چیز بنام دیانت مقدس می نماید و رنگ خدایی به خود می گیرد و با پوشش دیانت، حقیقت و عدالت رنگ میبازد، شما هیچگاه زبان به نقد این نابسامانیها نگشوده اید، و بنام دیانت و ولایت دیده به روی همه بی عدالتیها در جامعه بسته اید و هنرتان این است که به پشتوانه مصونیت خود به باورهای اصیل مردم بتازید تا جایی برای خود بسازید.
جناب هدایت خواه: آیا آنکس که تاریخ و گذشته با شکوه ایران را می شناسد و ارج مینهد صاحب بصیرت است یا آنان که روزی حمایت نکردن از آقای احمدی نژاد را نشان نداشتن بصیرت می دانستند و امروز به قول خودشان پرونده قطور مالی برای او و یارانش تشکیل شده است. آنها که یک روزاحمدی نژاد را نمادا صول گرایی اصیل می دانستند و یک روز او و یارانش را جریان انحرافی میدانستند و امروز هم اهل از فساد مالی حرف میزنند، چه پاسخی برای مردم و وجدان خویش دارند؟ آنان که یک روز در تشخیص درست و نادرست صاحب بصیرت نبودند چرا امروز باز هم سخن از بصیرت می گویند و دیگران را به نداشتن بصیرت متهم میکنند؟
بدانید و آگاه باشید که بصیرت داشتن با عقاید تعصب آلود و خشک و خشونت در رفتار و توهین به دیگران سازگار نیست و گر نه خوارج نهروان از همه با بصیرت تر بودند و هم آنهابودند که بصیرت خودراازامام علی (ع) فرا ترمی دانستندوراه خشک وخشونت رادرپیش گرفتند.
جناب هدایت خواه: به ایمان و باورتان ایمان دارم، اما در تشخیصتان جای پرسش بسیار است.
باید دانست که ما ایرانی به دنیا آمدهایم و با همه مردم دنیا که خواهان صلح و دوستی باشند و حقوق انسانها راپاس بدارنددست مهر و دوستی میدهیم تاانسانها به آرامش برسندوصلح و داددرجهان پدیدآیدوروزگار ازخشونت وناامنی درامان ماند ایران ما حدودده هزارسال سابقه تاریخی دارد و ازسه هزارسال پیش ازمیلاددارای حکومت ودین وقانون وتمدن بوده است.
انکارفرهنگ وتاریخ وگدشته ایران از هرکس که سربزندخطایی نابخشودنی وزیان آور وناسازگاربا این سرزمین کهن وحکمت خیزاست.
فرمان حقوق بشر کورش بزرگ و شاهنامه سترگ فردوسی و آیین رحمانی اسلام و کیش خرد و نیکی زرتشت نماد و سند و شناسنامه ملی ماست. ایران آریایی را کورش و آریو برزن و فردوسی و شاهنامه و سعدی و حافظ و مولانا و ابن سینا و زکریای رازی و خیام و دیگر شخصیتهای ملی و دینی هویت وزینت و افتخار و بزرگی بخشیدهاند. باید آنها را نیک بشناسیم و ارج گذاریم و با بهره مندی از دانش و دانایی و هنرهای روزگار خویش راه ترقی و سربلندی در پیش گیریم و هرگز پیوند خویش را با گذشته خود از میان نبریم؛ چراکه هردرختی از ریشه خویش زنده است وآنان که گذشته واصالت خویش را از دست بدهند پیش از مردن مردهاند.
و سخن آخرا ینکه باید دانست که دینداری تنهابه آراستن ظاهردینی وپینه بستن پیشانی ولب تکان دادن ووردخواندن وخم وراست شدن و تنها خودرا بر حق دانستن و بین آدمیان خط ودیوارکشیدن وهمه امتیازات را از آن خود دانستن و دیگران را بد کیش و منحرف خواندن و مجالس شادی را برهم زدن و خشونت ورزیدن و از دیوار سفارتها بالارفتن و قبرهارا زینت دادن و آبادکردن و همواره ترویج نوحه و عزاکردن و مرگ را برای غیر خود آرزو داشتن و بهشت و دوزخ را به دلخواه خویش بین خود و دیگران بخش کردن ود یگران را گمراه و خود را برحق شمردن و وظیفه همگان را مریدی و بندگی کیش خود دانستن ور ستگاری را در تبعیت و تقلید دیدن نیست بلکه جان و روح دین و خداپرستی همان است که فردوسی حکیم کوتاه و رسا و پر معنا سروده است:
به روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن
بی آزاری و سودمندی گزین
که این است آغاز و انجام دین
به نیکی گرای و میازار کس
ره رستگاری همین است وبس
خدایا ما را آن ده که ما را آن به