هرچقدر ایران بتواند کانالهای دیپلماتیک بیشتری ایجاد کند و شرکای منطقهای و خارجی خود را افزایش دهد، بیش از پیش میتواند لفاظیهای تند دولت ترامپ را تضعیف کرده و آنها را نادیده بگیرد.
پایگاه خبری صدای جنوب:
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در جریان سفر خود به ایالات متحده در گفتوگویی در شورای روابط خارجی آمریکا، ادعاهای رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه ایالات متحده را در خصوص تغییر رژیم جمهوری اسلامی در ایران مسخره خواند و اعلام کرد آمریکا از تاریخ درس نمیگیرد. او همچنین با اشاره به صف ۱۰ساعته مردم ایران در داخل و خارج از کشور برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری، ایران را یک کشور دموکراتیک خواند. در همین رابطه و به منظور بررسی ادعای وزیر امور خارجه آمریکا، گفتوگویی را با آرین طباطبایی انجام دادیم.
آرین طباطبایی، مدیر گروه و استاد مطالعات امنیتی دانشگاه جرجتاون است. او که دختر سیدجواد طباطبایی، فیلسوف و پژوهشگر فلسفه و تاریخ و سیاست و مدیر گروه فلسفه مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی است بر این باور است که تصمیمات دولت آمریکا تحت تاثیر عوامل متعددی است و در داخل آن کشور مخالفان و موافقان فراوانی دارد، در حال حاضر نیز در تیم آقای ترامپ افرادی تندرو وجود دارند که به دنبال تشدید تنشها با ایران هستند و به همین دلیل چنین پیشنهادهایی از سوی آنها مطرح میشود. استاد دانشگاه جرجتاون معتقد است این ایده که ایالات متحده میتواند وارد هر کشوری که میخواهد بشود و دولت و نهادهای تحمیلی را در آنها مستقر کند بارها و بارها امتحان شده و هیچگاه به اندازهای که مدافعان مداخلهجویی گمان میکنند کارساز نبوده است. طباطبایی میگوید، محاسبات اشتباه، درک نادرست و تشدید اتفاقی بحرانهای کوچک، ریسکهای نگرانکنندهای است که بر سر راه روابط میان ایران و آمریکا وجود دارد و میتواند زمینهساز درگیری میان این دو کشور شود.
♦♦♦
همانطور که مستحضرید، رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه ایالات متحده خواستار «حمایت از عناصر و عواملی در داخل ایران شد که درنهایت به براندازی نرم حکومت ایران بینجامد». بسیاری از سناتورهای آمریکایی نیز خواهان برخورد دیپلماتیک کمتر با ایران و تغییر رژیم جمهوری اسلامی شدند. چرا پس از پایان کار دولت اوباما، بحث تغییر رژیم ایران مجدداً روی میز ریاستجمهوری آمریکا قرار گرفته است؟
بهطور کلی عوامل متعددی در تصمیمگیریهای دولت آمریکا نقش دارند. در خصوص مطرح شدن مجدد تغییر حکومت حاضر در ایران نیز نیروهای محرک مختلفی وجود دارد. برخی از افراد که در حلقه سیاست خارجی ایالات متحده قرار دارند و افراد دیگری که با تیم ویژهای که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا را احاطه کردهاند در ارتباط هستند بخشی از این دلایل به شمار میآیند. از سوی دیگر، با وجود مخالفتها، همچنان عقیده عمومی حاکم بر واشنگتن معتقد است ایران اساساً از آنچه ایران و جمهوری اسلامی نشان میدهد، جداست. در این میان گروههای ذینفع و متخصصان و لابیگرهای جداگانهای وجود دارند که برای سالها درصدد تغییر رژیم در ایران بودند، همچنین افرادی نیز وجود دارند که دولت ترامپ را بهعنوان فرصتی برای پیش بردن اهداف و برنامههای قدیمی خود در خصوص ایران میدانند، اهدافی که در زمان ریاستجمهوری باراک اوباما، جدی گرفته نمیشدند. مساله دیگری که وجود دارد این است که دولت ترامپ، مملو از ایدئولوگها و حتی افرادی است که تعلق بیشتری به جریان اصلی دارند، برای مثال، جیمز متیس، وزیر دفاع ایالات متحده و ژنرال هربرت مکمستر که اخیراً بهعنوان مشاور امنیت ملی جانشین مایکل فلین شد، از این دسته افراد هستند. آنها دیدگاههایی ایدئولوژیک در خصوص ایران دارند. بنابراین، تمایل دارند ایران را بهعنوان کشوری تهاجمی ببینند که قصد دارد روحیه انقلابی را در سطح جهان گسترش دهد. آنها همچنین معتقدند راهی برای مذاکره با ایران وجود ندارد و به هر حال تنش میان این دو کشور وجود خواهد داشت.
به نظر شما صحبتهای وزیر امور خارجه آمریکا در خصوص تغییر رژیم در ایران یک تاکتیک و سیاست کوتاهمدت به حساب میآید یا اینکه ایالات متحده طرحی استراتژیک و بلندمدت برای براندازی جمهوری اسلامی در ایران دارد؟
بحث در این خصوص بستگی بسیار زیادی به دولتهایی دارد که در آمریکا قدرت را در دست میگیرند. برای مثال، دولت جرج بوش پسر بهوضوح تغییر رژیم را بهعنوان یک استراتژی حیاتی و ابزاری در سیاست خارجی خود میدید. موضوعی که در مورد عراق آن را عملی کرد و منجر به جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ شد. در حالی که دولت اوباما چنین سیاستی را اتخاذ نکرد. در واقع در سال ۲۰۰۹، فشارهای تقریباً زیادی از سوی محافل سیاسی مختلف بر باراک اوباما وارد شد تا سیاستهای مداخلهجویانه در پیش بگیرد اما او چنین اعتقادی نداشت. امروز، دولت دونالد ترامپ، میان تعهد خود در خصوص دوری از درگیریهای خارجی و در اولویت دادن آمریکا در راستای شعار «اول آمریکا» و بیاحترامی واضح به جمهوری اسلامی و بیاعتمادی به ایران گیر افتاده است. از سوی دیگر گروهها و افراد تندرو در واشنگتن بهسختی در تلاش هستند تا ترامپ را مجبور کنند برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) را ترک کرده و تنشها با ایران را افزایش دهد، یا اینکه بهوضوح با ایران وارد نزاع شده و جمهوری اسلامی را سرنگون کند. به هر حال به نظر میرسد سیاستهای دولتها در قبال ایران متفاوت بوده است که البته دولتهای حاکم در ایران نیز در این میان بیتاثیر نبودهاند.
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در گفتوگویی با شورای روابط خارجی اعلام کرد آمریکا از تاریخ درس نگرفته است و در واقع با چنین تفکری خودش را مسخره میکند، به نظر شما چرا ظریف معتقد است آمریکا قادر به تغییر حکومت در ایران نیست؟
من در خصوص اعتقاد وزیر امور خارجه چیزی نمیتوانم بگویم ولی از نظر من مسائل متعددی در این خصوص وجود دارد.
مساله نخست این است که این ایده که ایالات متحده میتواند وارد هر کشوری که میخواهد بشود و دولت و نهادهای تحمیلی را در آنها مستقر کند بارها و بارها امتحان شده و هیچگاه به اندازهای که مدافعان مداخلهجویی گمان میکنند کارساز نبوده است. چنین اقداماتی از سوی دولت آمریکا در کشورهایی نظیر عراق با شکست مواجه شده و یقیناً در کشوری همچون ایران نیز کارساز نخواهد بود.
نکته دومی که در این میان وجود دارد این است که کار آمریکا برای حمله نظامی و هدایت نیروهای نظامی به سمت مرزهای به سمت ایران بسیار پیچیده است. ایران کشور بزرگی است، در همسایگی این کشور، مناطقی وجود دارد که شاهد درگیریهای گسترده و فعالیتهای گروههای تروریستی در آنهاست (عراق، افغانستان و قفقاز جنوبی)، از سوی دیگر ایران کشوری است که ۸۰ میلیون نفر جمعیت دارد و از نظر بافت زمینشناسی دارای کوهها، درهها، صحراها و دشتهای متعددی است. بنابراین، ایران کشوری نیست که بتوان بهراحتی و بهسرعت وارد آن شد و در مورد آن بتوان به این راحتیها با زبان نظامی سخن گفت.
مساله سوم این است که چیزی که مردم در صورت تغییر رژیم از دست میدهند این است که حتی اگر شما موفق به سرنگونی حکومتی شوید، از نظر مردم آن کشور مورد قبول نیستید. شما نیاز به این دارید در آن کشور مانده و این اطمینان را حاصل کنید که جنگ داخلی رخ نداده و نهادها کارایی مورد قبولی دارند. ایجاد چنین تضمینی کار بسیار دشواری است، و ما نمونه مشابه آن را هماینک در عراق مشاهده میکنیم.
مساله چهارمی که باید به آن اشاره کنم این است که افرادی که به دنبال تغییر رژیم در ایران هستند اگر فکر میکنند سازمان مجاهدین [منافقان] یا سلطنتطلبها جایگزینی برحق و جدی برای جمهوری اسلامی هستند، در واقع خودشان را مسخره کردهاند. سازمان مجاهدین در حال حاضر در اروپا و واشنگتن در حال لابیگری است تا خود را بهعنوان تنها یک حزب سیاسی دیگر نشان دهد و چهره خود را بهعنوان یک گروه تروریستی در اذهان عمومی پاک کند، در این میان برخی نیز این ادعا را باور کرده و به حمایت از این گروه تروریستی میپردازند.
نقش ارکان مختلف قدرت نظام ایران (ارکان اقتصادی، دیپلماسی و نیروهای نظامی) در این مسائل چیست؟ از سوی دیگر مقامات ایران برای تثبیت پایههای جمهوری اسلامی چه تدابیری (بهخصوص از نظر رفتارها و سیاستگذاری اقتصادی) باید اتخاذ کنند؟
برای پاسخ به این پرسشها باید جنبههای مختلفی را مورد بررسی قرار داد. بهطور طبیعی، هر نهادی که در کشور وجود دارد نقش مهمی را در مواجهه با این مساله ایفا میکند. اما من در اینجا روی موضوعی متمرکز میشوم که به نظر من شاهراه اصلی است و آن هم تعامل با سیستم بینالمللی و یافتن شرکایی نظیر اروپاییها، ژاپنیها، کرهایها، روسها و چینیهاست. شرکایی که با کمک آنها مسائلی را که از جنگ لفظی و اقدامات دولت ترامپ نشات میگیرد شناسایی کرده و در کنار آنها راهحلی برای این معضلات پیدا کند. برای مثال، فدریکا موگرینی، نماینده عالی اتحادیه اروپا که رسیدگی به مسائل مربوط به سیاست خارجی و مسائل امنیتی را بر عهده دارد، یکی از مدافعان سفتوسخت برجام بوده و به همین واسطه روابط بسیار خوبی با طرف ایرانی دارد، ایران باید با استفاده از تواناییها و اهرم نفوذ او، جامعه جهانی را با خود همراه و مخالفان خود بهخصوص آمریکا را وادار به عقبنشینی کند. چنین رویکردی باید در خصوص شرکای اروپایی دیگر نیز اتخاذ شود. چنین مسیری تنها در صورتی هموارتر خواهد شد که کانالهای ارتباطی با این کشورها ایجاد شده و این کانالها در بلندمدت حفظ شوند، از سوی دیگر باید از نظر اقتصادی این شرکای تجاری را بیشتر از قبل به ایران و منابع متعدد موجود در این کشور وابسته کرد. در نهایت، ایجاد ایرانی که از نظر سیاسی و اقتصادی با کشورهای بیشتری در ارتباط باشد باعث خواهد شد تا کار آمریکا برای انزوای ایران بسیار دشوار شود، و به همین دلیل انجام اقداماتی از سوی این کشور علیه ایران، تنشهایی را با کشورهای دیگر ایجاد خواهد کرد که مسلماً این موضوع به نفع ایالات متحده نخواهد بود. نکته مهمی که در این میان وجود دارد، این است که همانطور که آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی، حسن روحانی رئیسجمهور و دیگر مقامات ایران بارها اعلام کردهاند، صرفنظر از اینکه آمریکا در قبال برجام چه رویکردی از خود نشان دهد، حفظ برجام موضوع مهمی است چراکه نشاندهنده حسن نیت ایرانیها بوده و به تقویت روابط خارجی ایران کمک میکند.
نقش مردم ایران در حفظ و تثبیت نظام جمهوری اسلامی چیست؟
من فکر میکنم مردم ایران تا به امروز هر کاری را که میتوانستند و باید انجام میدادند، انجام دادهاند. آنها همواره به پای صندوقهای رای رفته و رای دادهاند تا نتایج سیاسی را آنطور که خود میخواهند رقم بزنند. به نظر من، مشکل اصلی در خصوص تحمیل تغییر رژیم در یک کشور از سوی کشوری دیگر این است که رژیم تحمیلی در واقع نشاندهنده هویت ملی، فرهنگ سیاسی و پویایی داخلی یک کشور نیست و یقیناً مقبولیت مردم را به همراه نخواهد داشت، حکومتی که مشروعیت نداشته باشد قطعاً پایدار نخواهد بود. همانطور که تاریخ به ما نشان داده تاکنون هیچ رژیم تحمیلشدهای در جهان دوام نداشته است، و بهجز چند استثنا همگی بهسرعت سرنگون شدهاند، استثناها را نمیتوان به کل جهان امروز تعمیم داد.
به نظر شما چه کسانی (چه در داخل و چه در خارج از کشور) از صحبت در خصوص تغییر رژیم ایران از سوی آمریکا سود میبرند؟
فکر نمیکنم کسی که خواستار نوعی ثبات در منطقه است از تغییر رژیم ایران سودی ببرد. از سوی دیگر رژیم تحمیلی از سوی آمریکا چیزی نیست که مردم ایران خواهان آن باشند. برخی از عناصر تندرو در منطقه، برای مثال، گروههای تندرو سعودی فکر میکنند این موضوع برای آنها بسیار خوب خواهد بود. ولی آنها نیز اشتباه میکنند. اما باید توجه داشت که آنها از اینکه ایران از نظر سیاسی درگیر باشد، نفع خواهند برد. مجاهدین خلق [منافقان] و گروههای دیگری که به دنبال تغییر رژیم در ایران هستند نیز مسلماً از این موضوع خوشحال خواهند شد، چراکه در صورتی که بحث در خصوص تغییر رژیم در ایران نباشد، آنها چندان در محافل سیاسی خارجی بهطور جدی مورد توجه قرار نخواهند گرفت.
به نظر شما، آیا ایران و ایالات متحده قادر خواهند بود تا این مشکل بلندمدت را با مذاکره و دیپلماسی حل کنند؟
به نظر میرسد با توجه به شرایط موجود احتمال چنین راهحلی بسیار کم باشد. اما من فکر میکنم میتوان از این کانال موجود (که با حفظ برجام ایجاد شده) برای برداشتن گامهایی رو به جلو استفاده کرد. در این میان اروپاییها نیز باید نقش بسیار مهمی ایفا کنند. این موضوعی است که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران و تیم او بهخوبی از آن مطلعاند و تاکنون در روابط دیپلماتیک خود بسیار خبره و ماهرانه عمل کردهاند. در نهایت باید به این نکته نیز اشاره کرد که میان روسها و دولت ترامپ نیز سطحی از ارتباطات وجود دارد. با توجه به اینکه دولت روسیه از حفظ وضع موجود سود میبرد، استفاده از اهرم فشار روسیه برای کمک به پایین آوردن تنشها میتواند یک راهکار مناسب باشد. البته باید به این نکته نیز اشاره کنم که مسیر دیگری که ایران بارها تلاش کرده از آن استفاده کند و به نظر من باید به تلاش در این راستا همچنان ادامه دهد، آغاز برقراری ارتباط با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس است. هرچقدر ایران بتواند کانالهای دیپلماتیک بیشتری ایجاد کند و شرکای منطقهای و خارجی خود را افزایش دهد، بیش از پیش میتواند لفاظیهای تند دولت ترامپ را تضعیف کرده و آنها را نادیده بگیرد.
به عنوان پرسش نهایی، چشمانداز روابط میان ایران و ایالات متحده را در دولت ترامپ چگونه ارزیابی میکنید؟
در مجموع در خصوص روابط میان دو کشور بسیار نگران هستم. اینگونه به نظر میرسد ما در شرایط شکننده و پرنوسانی هستیم که هرگونه بحران کوچک میتواند بهسرعت شدت گرفته و به یک جنگ یا درگیری رودررو ختم شود. مناطق متعددی وجود دارد که در آن پتانسیل ایجاد درگیری وجود دارد: یکی از این مکانها خلیج فارس است، جایی که نیروهای دریایی و کشتیهای جنگی دو کشور در نزدیکی هم حضور دارند. مناطق دیگری که بهصورت بالقوه احتمال تشدید تنشها در آنها وجود دارد، عراق و سوریه هستند. دو منطقهای که ایران و آمریکا در آنجا حضور جدی دارند.
بنابراین به نظر من، محاسبات اشتباه، درک نادرست و تشدید اتفاقی بحرانهای کوچک، ریسک بسیار بزرگی است که میان دو کشور وجود دارد. در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما، دستکم یک کانال ارتباطی وجود داشت که دو کشور در خصوص شرایط موجود با یکدیگر بحث کرده و تنشها را کاهش دهند. امروز چنین موردی نیز وجود ندارد و شرایط نگرانکنندهتر به نظر میرسد بهویژه در خاورمیانه که دو طرف در درگیریهای متعددی حضور دارند و هر اتفاق کوچکی میتواند خسارات جبرانناپذیری برجای بگذارد.