دنا ما با تو چه کردیم که اینگونه نفرین مان کردی. دنا با تو چه کردیم که بوسه های نوازشگرت را اخرین بوسه مرگ رقم زدی!؟
پایگاه خبری صدای جنوب:
دنا با مهمانانمان چه کردی/به قلم اردوان زینی سوق
دنا با مهمانانمان چه کردی؟!
قوم لر از دیرباز به مهمان نوازی شهره بود. استان ما به طبیعتش می نازید. استان چهارفصل نام گرفتیم و خودمان را در پایتخت طبیعت، برای میزبانی مهمانانمان، فریاد می زدیم.
مردمی بودیم بکر، به بکری طبیعتمان.
سفره هامون اگر خالی بود، در لحظه ورود مهمان و به برکت مهمانانمان، طبیعتمان بود که سفره مهمانان را رنگی می کرد.
دنا ما با نام تو نازها داشتیم.
ادرس ما برای کشاندن مهمانانمان به استان، تو بودی و نام تو برای پذیرش دعوت هایمان، کفایت می کرد.
با تولد هر دختری در ایل و تبارمان، اولین نامی بودی که برای ثبت در شناسنامه بر اسامی رهگذر از افکار مان، پیشی می گرفتی.
دنا نام تو مهربانی بود و لطافت و محبت.
دنا تو برما لطف بسیار داشتی و ما هم از تو، چون دختری زیبا و نامحرم ندیده، محیط بانی کردیم و حفاظت.
اشعارمون را با تو سرودیم، نام تو در جای جای ابیات و حماسه سرایی هایمان، همچون رقاصه ای خوش ناز، موسیقی و آرامش دل هایمان بود.
دنای بزرگ، به بلندایت، بلند پرواز بودیم. صبح گاهان سپیدی قله هایت، نوید بخش امروز و فرداهای پر برکت مان بود.
دنای سپید، صلابنتت را، سختی و صبوریت را بر شهرهامان نام نهادیم و سی سخت مان را از سختی تو، پایداری ات، الهام گرفتم.
زاگرس را با نام تو به قله رسیدیم و از دل تو راز و نیاز هایمان را به آسمان نزدیکتر دیدیم.
دنا با مهمانانمان چه کردی!؟
در یکشنبه سیاه بهمن ۱۳۹۶ تاریخی سیاه برای سروده هامان بنا کردی.
دنا، در پرواز یکشنبه، همراه فرزندانت، مهمانانمان در کنارشان، به استان دعوت بودند.
با فرزندان اگر نامهربان بود، حرمت مهمانانمان چه شد!؟
مهمانان یکشنبه خاص بودند و خاصتر اینکه از حامیان تو بودند و صرفا برای تو، برای بقای تو، حراست از تو، زیست تو و در کلام با نام تو به استان آمدند. اکثر این مهمانان مدافعان محیط زیست و حامیان حریم ات بودند. دنا حرمت نگه نداشتی.
خانواده ها و بازماندگان اشان گرداگرد تو دوره نشسته اند و از تو می خواهند، فریاد ها و ضجه هایشان را به خودشان بر نگردانی. دنا امروز بلندیت را نمی خواهیم. سپیدی ات چشمانمان را به سیاهی می کشاند. امروز قله هایت را نفرین می کنیم. سختی و صلابتت را شکننده می خواهیم. بوسه و نازها و کرشمه هایت آرامش را از ما گریزان می کند. دیگر نمی توانیم دخترانمان را دنا صدا کنیم. امروز دنا در نداها و فریادهامون، ملودی و موسیقی نیست، کابوس است.
دنا ما با تو چه کردیم که اینگونه نفرین مان کردی. دنا با تو چه کردیم که بوسه های نوازشگرت را اخرین بوسه مرگ رقم زدی!؟
دنا، امروز شرمنده فرزندانت هستی، بیش از این مارا شرمنده مهمانانمان نکن..
دنا تو دیگر آدرس خوبی برای دعوت مهمانانمان نیستی.
دنا، ما با تو چه کردیم، که اینگونه نفرینمان کردی. دنای سپید، روسیاهمان کردی.
دنا با مهمانانمان چه کردی؟!
اردوان زینی سوق