نقطه قوت آقای موحد، (کادرسازی) نقطه ضعف شما و نقطه قوت شما (احداث پروژه های عمرانی) نقطه ضعف آقای موحد است. همچنین، راز موفقیت آقای عدل هاشمی در انتخابات گذشته به خاطر به کارگیری فرزندان کهگیلویه بزرگ در پروژه های قرارگاه خاتم الانبیاء بود و اگر این مهم در این چند سال باقیمانده اتفاق نیفتد، احتمالاً” با مشکل مواجه خواهند شد.
پایگاه خبری صدای جنوب:
سید ابوالحسن حسینی نیک: داشتن نیروی انسانی صاحب نفوذ در حوزه تصمیم سازی و تصمیمگیری کشور (قدرت مرکزی) قطعاً یکی از مهمترین عوامل توسعه هر منطقهای محسوب میشود. شاید خیلی این موضوع را نپذیرند، اما بنابر واقعیت امر، امروز برای هر منطقه یا استانی خیلی حیاتی است.
جناب آقای تاجگردون؛
درست است که توسعه پایدار، مسیری دشوار و سختی خاص خود را دارد. اما این «حرفهای صد من یک غاز»در کتابها بیشتر کاربرد دارد و واقعیت امر چیز دیگریست. به قولی باید« مرد من قله داشتبی» (مرد در قلعه داشته باشی). معنی و مفهوم این ضربالمثل این است که اگر ۱۰ درصد منابع آبی، ۸ درصد منابع جنگلی و حدود ۲۰ درصد منابع نفت و گاز این کشور اختصاص به این منطقه دارد، باید در وزارتخانه و سازمانهای مربوطه، نیروی انسانی صاحب نفوذ داشته باشد تا از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل شود و الا با «حلوا حلوا گفتن دهان شیرین »نخواهد شد.
و این را حجت الاسلام سید حسن خمینی در دیدار جمعی از سیاسیون استان در پاسخ به سخنان حاضرین مبنی بر اینکه این استان از فقر و محرومیت رنج میبرد، و نیاز به اعتبارات و بودجه بیشتری دارد، به کنایه گفت: یک کهگیلویه و بویراحمدی درآمد کشور را جمع و دیگری هم توزیع میکند و همین دو نفر میتوانند بودجه خوبی برای استان بفرستند. تفسیر کنایه نوه امام(ره) این است که اولاً؛ در سطح کلان برای هر منطقه ای نیروی انسانی متنفذ خیلی مهم است. دوماً؛ همه چیز دست خودتان است اگر کاری نشد از کم توجهی آنهاست.
پس امروز نیروی انسانی به عنوان یک شاخصه بسیار مهم و به مثابه یک اصل بدیهی مطرح میباشد. با توجه به مطالعه ای که توسط بانک جهانی در ۱۹۲ کشور انجام شد، ۶۴ درصد ثروت یک کشور را منابع انسانی تشکیل میدهد. از یک طرف جزو منابع لایزال تلقی میشود و از طرف دیگر بی توجهی به آن، تمامی منابع دیگر را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. و نگارنده این مهم را در انتخابات دور گذشته، با نوشتن مقاله ای تحت عنوان «جناب آقای تاجگردون آیا شما میتوانید همانند زنده یاد بهمن بیگی تاریخ ساز و ماندگار شوید؟» مطرح کرد.
جناب آقای تاجگردون؛
در آن مقاله، مقایسه ای بین هر دو بزرگوار صورت گرفت و به این مهم اشاره شد که زنده یاد محمد بهمنبیگی در حوزه تعلیم و تربیت و پرورش نیروی انسانی برای خود میراثی ماندگار به جا گذاشت. دهها هزار معلم، دکتر و مهندس و …. از ثمره باغ فرهنگی و علمی که توسط آن« اَبَرمرد» عشایر ایران در دهه های سی، چهل و پنجاه به عنوان یک نهال کاشته شد، امروز هر یک مثل درختان تنومندی در تمامی حوزه ها وجود دارد که خود نماد یکی از آن نهال های دیروز و درختان تنومند امروز هستید. اما خیلی از خوانندگان آن مقاله بنده را به باد انتقاد گرفتند و بیان میکردند، زنده یاد بهمن بیگی در باسوادکردن هزاران طفل عشایری نقش یک پیغمبر را ایفا کرد و این یک قیاس مع الفارق است. بنده هم در جواب منتقدین اظهار میداشتم که اگر آقای بهمن بیگی باتوجه به نفوذ خود در حاکمیت وقت، یک انقلاب فرهنگی در جامعه عشایری آن روز منطقه رقم زد، آقای تاجگردون امروز هم این ظرفیت و پتانسیل را برای تحول و یک انقلاب اقتصادی در استان دارد.
همچنین در آن مقاله اشاره شد، با علم به «قاعده بازی» سیاسی و آن طناب کشی قدرت در مجلس، رئیس کمیسیون برنامه و بودجه یک فرصت است و از آن به خوبی برای خدماتی ماندگار استفاده کنید. زیرا بیش از پنجاه درصد مردم حوزه انتخابیه حضرتعالی مسئله اشتغال فرزندانشان برایشان در اولویت است و این موضوع را ازدحام همیشگی افراد در جلوی دفتر شما اثبات کرده و میکند. و این یک واقعیت است کسی که چند لیسانس، فوق لیسانس و حتی دکترای بیکار در خانه دارد ، احساسات کلافه گونه فرزندانش را می بیند نه پروژه های عمرانی ؛ نه اینکه این پروژه ها را مهم یا قدر نمیدانند؛ بلکه بیشتر متوجه سرنوشت فرزندان خود هستند. پس، ای که دستت میرسد کاری بکن. شاید فردا از کف رفت.
جناب آقای تاجگردون؛
به راستی چرا آقای موحد در هر حوزه انتخابیه بعد از گذشت چندین سال هنوز هم می تواند عرض اندام کند ولو اگر یک شب قبل از روز انتخابات بیاید؟جمله معروف آقای موحد را حتماً به خاطر دارید که گفت: «اگر تهران را نتوانم بیاورم دهدشت تلاش میکنم دهدشت را ببرم تهران.» (قوه قضایه، تعزیرات، ایران خودرو، مترو و…) به گونه ای که حتی در صورت شکست باز در قضاوت افکار عمومی، آن را برنده می بینند.
افزایش چند برابری بودجه استان در چند سال اخیر نسبت به سال های قبل مگر نه به خاطر وجود موثر حضرتعالی در مجلس است؟ پس چه اشکالی دارد که این حوزه انتخابیه، چندین نفر مثل شما در سطح کلان داشته باشد؟حتماً میدانید توسعه استانهای قم، کرمان و شهرستان کاشان مدیون نیروی انسانی آن میباشد. یا اصلاً فکر کردید که چرا مهندس غریبپور در حوزه بویراحمد نسبت به قبل خیلی محبوب تر شده است؟ یا محبوبیت دکتر محسن دلاویز به خاطر چیست؟ چرا در زمان رسانه ای شدن فیش های نجومی، حضرتعالی قاطعانه به دفاع از دکتر سید صفدرحسینی برخاستید؟ یا اصلاً چرا آقا محسن دیروز و دکتر رضایی امروز با دو بار شرکت در انتخابات ریاست جمهوری حتی در قوم لر به خصوص زادگاهش (مسجدسلیمان) نتوانست آن آرای قابل انتظار را کسب کند؟ جواب کاملاً مشخص است و در دو کلمه کادرسازی و عدم کادرسازی نیروی انسانی خلاصه می شود. مگر غیر از این است که دکتر سید صفدر حسینی یک پشتوانه و نیروی ملی متنفذ برای استان بود.
جناب آقای تاجگردون؛
نقطه قوت آقای موحد، (کادرسازی) نقطه ضعف شما و نقطه قوت شما (احداث پروژه های عمرانی) نقطه ضعف آقای موحد است. همچنین، راز موفقیت آقای عدل هاشمی در انتخابات گذشته به خاطر به کارگیری فرزندان کهگیلویه بزرگ در پروژه های قرارگاه خاتم الانبیاء بود و اگر این مهم در این چند سال باقیمانده اتفاق نیفتد، احتمالاً” با مشکل مواجه خواهند شد. دکتر محسن رضایی به خاطر عدم آینده نگری و ناآگاهی در دهه اول انقلاب کادر سازی نکرد و نتیجه عملکرد خود را در دهه هشتاد درو کرد. اما خیلی ها معتقدند شما کاملاً آگاهانه مرتکب چنین اشتباهی می شوید.
چون توقع مردم از عملکرد شما به عنوان یک فرد توانمند و رئیس کمسیون برنامه و بودجه مجلس همانند آقای نوبخت در رابطه با توسعه نیروی انسانی زادگاهش در سطح کلان می باشد. آقای نوبخت تاکنون چند بعدی برای دیارش ظاهر شده است. از یک طرف به دنبال جذب اعتبارات مناسب و از طرف دیگر کادرسازی قابل توجهی در سازمان برنامه بودجه کشور برای زادگاهش داشته به گونه ای که حتی با نبود ایشان در دولت های نهم و دهم باز کادرسازی ایشان برای خطه گیلان موثر واقع شدند و در دولت های آینده هم بیشتر خواهند شد. پس اگر واقعاً نیم نگاهی به آینده سیاسی خود در سطح کلان دارید بد نیست که رفتارهای سیاسی و چینش نیروی انسانی آقایان لاریجانی (صدا وسیما و مجلس)، جهانگیری (دولت اصلاحات وفعلی)، مرعشی (دولت کارگزاران وفعلی)، پزشکیان (وزارت بهداشت)و… را الگوی خود قرار دهید و همان راهی را که آقا محسن دیروز رفت شما امروز نروید.
همچنین در مقاله ای تحت عنوان «جنگ قدرت بین اسدخان و کریمخان »به خاطر بافت قومی و حساس بودن موضوع خیلی هوشمندانه کدهایی داده شد و با توجه به رندی و زیرکی شما قطعاً پیام آن مقاله را گرفتید. بحث اصلی آن نخبه کشی چه قبل و چه بعد از انقلاب که منجر به فقر نیروی انسانی حوزه گچساران و باشت نسبت به دو حوزه کهگیلویه بزرگ و بویراحمد شد. در آن مقاله اشاره به تک روی های اسدخان و روی برگرداندن طوایف از ایشان و ایجاد نفاق و کشته شدن بهترین نخبگان ایلی و به دنبال آن اتفاقات تاسف باری که برای ایل به خصوص طایفه مشترک مادری (دولیاری) بنده و شما افتاد. حب قدرت علاوه بر ایجاد نفاق و شکاف، ایل را خالی از مردان جنگی نمود.
جناب آقای تاجگردون؛
فرض را بر این بگیر که خدای نکرده شما در پرواز ۳۷۰۴ هواپیمای آسمان تهران به یاسوج بودید، آیا واقعاً تا به حال به این مهم فکر کردید با توجه به شرایط سیاسی، قومی و به طور کلی حب و بغض فعلی حاکم بر استان چه اتفاقاتی برای حوزه انتخابیه شما می افتاد؟ مردم از شما همانگونه که در روز استیضاح با نطق آتشین و تاریخی خود در مجلس دلسوزانه و بدون از اینکه تحت تاثیر مسائل جناحی و اقتصادی قرار بگیرد و تا آخر استقامت کردید، در حمایت از نیروی انسانی منطقه در سطح کلان هم بدینگونه انتظار دارند.
چون در مثل مناقشه نیست و بزرگانمان از قدیم هم فرمودند، هرگله ای برای استمرار حیات و زاد و ولد خود اولاً؛ علاوه بر قوچ بزرگ گله نیاز به چند بره قوچی(کاوه) دارد. چون قوچ بزرگ گله هر چه هم خوب باشد (چه بخواهد وچه نخواهد) روزی پیر و زیر تیغ تیز قصاب خواهد رفت. دوماً؛ صاحب گله به خاطر جلوگیری از امراض ژنتیکی، بهتر است برای زاد و ولد سالم، دائماً از گله خود بره قوچی برندارد. و سوماً؛ قوچ بزرگ گله یکی نباید بره قوچ ها را بترساند و دیگری از این گله به آن گله بچرخد، در غیر اینصورت به اصطلاح محلی به درد داشت (صاحب) نمیخورد و نهایتا ًبا ادامه این کار، حیات هر گله ای را به خطر می اندازد.
جناب آقای تاجگردون؛
درست است ماکیاولی در کتاب شهریار خود نوشته که شهریار نباید آشکارا قول و عهد خود را بشکند. لازم هم نیست نسبت به مردم علاقهمندی زیادی نشان دهد؛ چون معتقد است شهریارانی که کارهای مهم انجام دادهاند، کسانی بودهاند که راستکرداری را کنار نهادهاند.
همچنین معتقد است شهریار باید از روباه و شیر هر دو تقلید کند. زیرا شیر از دام ایمن نیست و روباه از گرگ. ازاین رو شهریار باید روباه باشد تا دام را بشناسد و شیر باشد تا گرگ را بترساند. اما همین ماکیاولی با توجه به «قانون هوشمندی عالم»فکرش را نکرده بود که با تکنولوژی ساخته شده دست همین مردم یعنی رسانه، روزی فرا خواهد رسید که خیلی سریع تمامی این نیرنگ ها را برای مردم بر ملا می سازد. چون رسانه دقیقاً مثل یک تیغ دولبه عمل میکند. یعنی به همان اندازه ای که حاکمان امروز با ابزار رسانه مردم را برای رسیدن به هدف خود «هپنوتیزم سیاسی» میکنند به همان اندازه هم از خواب بیدار میکنند. اما وای به آن روزی که مردم از خواب غفلت بیدار شوند. براساس همین قانون است که اسدخان طعمه نیرنگ خود، آقای بهرام تاجگردون از موحد و متقابلاً آقای موحد از سردار هاشمی، سید قدرت از شما و …. شکست خورد و به اصطلاح فلسفه حیات تا الان این«دور»ثابت شده و در آینده خواهند شد.
جناب آقای تاجگردون؛
بدون از هیچگونه غرضی عرض می داریم که از مخالفین تا موافقین، شما را محکوم به این مهم میکنند که حضرتعالی به ترس از اینکه روزی کسی به عنوان یک رقیب پیدا شود، نخبگان زادگاهت را در سطح کلان حمایت نمی کنید. باورش برای نگارنده سخت است. اما اگر واقعاً اینگونه باشد، درست نیست. چون از قدیم گفتند آدم از هر چیزی ترسید حتماً به آن خواهد رسید. «یا هر پازنی و هر کوهی گوشت گرو و هم او کوه ایریزش.» یعنی هر چه هم میرشکار باشی، روزی شکار خواهی شد. و به قول محلی های خودمان این را هم برای همیشه بدان که «هیچ وقت بره نر وکِلَه نیخوسه».
چرا به جای همایش قلم، اقوام و آرامش؛ همایش نخبگان و شهروند یا کارآفرینی و توسعه برگزار نمی کنید؟ مردم می گویند دستاورد این همایش ها تا الان چه بوده و چه مشکلاتی از نخبگان این طوایف حل کرده است؟ آیا می دانید که آرامش واقعی این اقوام و طوایف و به طور کلی شهروندان گچساران و باشت در حمایت واقعی از اهل قلم و نخبگان آنها میباشد؟
مردم می گویند به جای نخبه پروری، نوچه پروری می کنید و هیچگونه اعتقاد قلبی به نخبگان ندارید؟ آیا واقعا نخبگان لق لقه زبان و نوچه گان ملعبه دستتان قرار گرفته است؟ آیا تاکنون با نخبگان واقعی (به خصوص بعد از انتخابات) نشستی داشته اید که فقط حرفشان را بشنوید؟ حرف نخبگان این است که سینه اش را ما میزنیم حلواش را آسید آقا میخورد.
این شعبان بی مخ های زمان را که شما ملاحظه می کنید، حداقل در این چهار دوره انتخابات ثابت کردند که نمیتوان نه پشت سر و نه جلوی آنها راه رفت. این چماق به دستان، زمانی به حمایت از آقای جعفری در مقابل سید قدرت، زمانی دیگر به حمایت از سید قدرت در مقابل شما و بالعکس و فردا خدا میداند به حمایت از چه کسی چماق به دست نقطه مقابل حضرتعالی قرار بگیرند. و بدا به حال آن جامعه ای که شعبان بی مخ ها در متن و نخبگانش در حاشیه آن قرار گرفته اند. پس چاره ای بیاندیش یا اگر نمی توانید؛ بگذار تا اندیشیده شود. مگر شما با شرح داستان خارپشتها از پائولوکوئلیو نویسنده معروف برزیلی نفرمودید که ای کاش خارپشتها میتوانستند وقتی کنار هم قرار میگرفتند خارهایشان را در بیاورند. همچنین فرمودید هوا سرد است و بسیاری از همنسلهایمان از سرما مردند؛ و ما هم داریم میمیریم. باید با درد پشت هم باشیم و ناگزیریم درد خار یکدیگر را تحملکنیم. آیا این حرف شما هنوز به قوت خود باقیست؟
جناب آقای تاجگردون؛
عصرِ یخبندان جناحی، قومی و طایفه ای است و هوای سیاسی هم بس ناجوانمردانه سرد. سیاستمدار شناخته شده ای مثل شما هیچگونه نیازی ندارد این همه در کانون توجهات قرار بگیرد. به اصطلاح محلی آنجایی که صدِ شما میزند هزارِ دیگران نخواهند زد؟ آیا می دانید آن «زبان سرخ، نترس، کاریزماتیک و اما …» سالهای نه چندان دور، چه هزینه سنگینی اوّل برای خود و دوّم هم برای مردم حوزه انتخابیه شما داشت؟ آیا میدانید سیاست کل ظفری و قیافه ملا نظری[۱] و همچنین تحصیل در رشته اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی، از شما یک چهره زیرک، کاریزما و صاحب نفوذ ساخته است؟ رفتار سیاسی شما در منطقه، همانند رفتار اجرایی آقای سیف رئیس بانک مرکزی می باشد. با کوچکترین صحبت و مصاحبه نابجا می تواند بر افزایش وکاهش ارز موثر و بازار را ملتهب کند. پس به هوش باش، چون دیوار موش دارد و موش هم گوش.
ماشین سیاسی شما در گردنه خطرناک جناحی، قومی و طایفه ای فرمان َنبُرد. زیرا اطراف و پایین این گردنه خطرناک، گسل و دره های عمیق سیاسی زیادی (حجمی از واگرایی) وجود دارد. از یکطرف فرصت طلبان و فسیلان سیاسی برای زمین خوردن شما در کمین و از طرفی دیگر، فقر نیروی انسانی متنفذِ در سطح کلانِ این حوزه، هم کار را به جایی رسانده است که کوتوله های (نوظهوران) سیاسی عرض اندام و قورباغه ها هم هفت تیر میکشند. پس، از تندروی بر حذر باش هم به خود آسیب میزنی هم به ما. «دشمن گفت: میخواستم بهت بگم دوست گفت: من بهت گفتم. » زیرا تاریخ تکرار خواهد شد.
جناب آقای تاجگردون؛
خود بهتر از هر کسی میدانید، لُب کلام در همان ضرب المثل «ماهی نده، ماهیگیری یاد بده» خلاصه میشود. زیرا برای حوزه انتخابیه حضرتعالی، پروژه های عمرانی و توسعه نیروی انسانی (در سطح کلان) حکم دو بال یک پرنده را دارد. و ریشه تمامی مشکلات توسعه نامتوازن منطقه در همان واژه های توازن و متوازنی نهفته است که مجوز نشریه گرفته اید و فراکسیون در مجلس نامگذاری کرده اید. بر این اساس، امروز سرمایه گذاری در حوزه نیروی انسانی صاحب نفوذ در وزارتخانه ها شاهبیت توسعه این منطقه و استان میباشد. و به نظر میرسد این مهم تاکنون محقق نشده و به عنوان یک مطالبه عمومی در چارچوب گفتمان جریان سوم در انتخابات آینده این منطقه مطرح خواهند شد.
شش سال رفت و دو سال دیگر هم خیلی سریع خواهند گذشت. پس سعی کن این مهم را در دو سال باقیمانده، در حد توان عملی کنید. چون ۱٫ قریب به اتفاق مردم موافقند که شما در حوزه پروژه های عمرانی سنگ تمام گذاشتید، اما همانگونه که اشاره شد، این یک بال است. بال دیگر، کادرسازی در سطح کلان و همچنین اشتغالزایی است. (یعنی به همان اندازه ای که میتوانید مفید واقع شوید اگر این مهم را به جد پیگیری نکنید، میتواند در آینده به یک تهدید جدی تبدیل شود). ۲٫ هنوز هم نه از منظر یک مخالف بلکه به عنوان یک طرفدار دلسوز اما نه متملق، اعتقاد دارم که حضرتعالی یکی از متنفذترین افراد نه فقط در استان بلکه قوم لر در کشور میباشید. اگر این مهم محقق شد، خود را همانند زنده یاد بهمن بیگی برای همیشه ماندگار میکنید و اگر نشد، نه اینکه نتوانستید بلکه آگاهانه نخواستید. به گونه ای که در انتخابات دور آینده مجلس دو شهرستان گچساران و باشت، «چشم اسفندیار» شما خواهند بود.
این روزها ایده و نظر میتواند یک خار باشد، پس تحملش کنید.(غلامرضا تاجگردون)
[۱] . کل ظفر، پدر و ملانظرکرمی، دایی آقای تاجگردون میباشند. پدر انسانی زیرک و با سیاست و دایی ایشان هم چهره نافذ و کاریزماتیکی داشت.