میخواهیم در نگاهی نزدیکتر به شهر دهدشت و روند توسعه اش_اگر که در معنای واقعی واژه ی توسعه_ تاکنون داشته، بپردازیم.
پایگاه خبری صدای جنوب:
شهر برای مردم است یا مردم برای شهر؟/شهر مردم!
یادداشتی به قلم حمید پرندوارفعال رسانه ای کهگیلویه
پدیده شهر، از ابتدآغاز پیدایشَش تاکنون دو هدف زیر بنایی و متقابل را در بطن خود پرورش داده است. اول امکان تمرکز جمعیت و سهولت در اعمال قانون و حکومت، دوم تسهیل در خدمت رسانی و تقسیم فرصت ها و خدمات که امروزه آن را خدمات شهری می نامیم.
با همین تعریف و هستی شناسی ساده و ابتدایی از شهر که برامده از ذات اجتماعی انسان است، به خوبی میتوان پی برد که در مواجهه با پدیده شهر، در واقع با امری سیاسی روبروییم.
سیاستی که میتواند در خدمت مردم و به اصطلاح مردم مدارانه/ و یا بر علیه مردم و ابزار سرکوب باشد.
میخواهیم در نگاهی نزدیکتر به شهر دهدشت و روند توسعه اش_اگر که در معنای واقعی واژه ی توسعه_ تاکنون داشته، بپردازیم.
_شهر مردم؛ شهریست در خدمت مردم، با ایجاد و امکان فرصتهای برابر و ارائه خدمات برابر بدون در نظر گرفتن جایگاه طبقاتی و در تلاش برای از بین بردن تضادهای طبقاتی و مناسبات و فرهنگهای ناصحیص و آسیب رسان.
_شهر مردم مدار شهریست که متولیان شهری اش از جمله شهرداری با اعمال سیاست های مردم مدارانه، خدمات و وظیفه خود را به گونه ای انجام رسانند که شهروندان با اطمینان خاطر و امنیت کامل، اجتماع را زیست کنند و نیازهایشان را براورده.
شهر مردم مدار شهریست که زنان و مردان شهروندش را از هم تفکیک نکند، به آن معنا که در امکان استفاده از خدمات شهری، از جمله امنیت سهمی برابر داشته باشند.
شهر مردم مدار شهریست که پاسخگوی نیازهای روانی و بصری شهروندش باشد و با نازیبایی ها و کژ ساخت ها ایشان را نیازارد.
شهر مردم مدار و انسانی شهریست که به جای سرکوب شهروندانش به امکان نظارت؛ در ابتدا توسط مردم و سپس نهادهای نظارتی بپردازد. شهری که با سیاست های سرکوبگر و غیر انسانی اش مردم را به حاشیه های نا امن نرهاند و با اعمال چیدمان های غلط دست به ارزش گذاری های کاذب و منافع طلبانه اماکن شهری نزند که هر ارزش گذاری در بطن خود بی ارزشی و بی اهمیت سازی سمتی مقابل را در بر دارد. و این خود یعنی تکثیر و تشدید فاصله طبقاتی و در واقع تقسیم نابرابر ثروت و خدمات شهری.
حال در مواجهه با دهدشت سوالی که پیش می آید این است که “آیا شهر برای مردم است یا مردم برای شهر؟”
آیا شهر و متولیان شهری فی الواقع در حال خدمت رسانی و رفتار ها و سیاست های مردم مدارانه اند یا تنها وظیفه ی سرکوب و تفکیک طبقات و مالیات گرفتن را به عهده گرفته اند؟
شاید چندان هم ضرورتی بر ریز نگریستن به عملکرد شهرداری ها تا کنون هم نباشد چرا که شهروندان خود بهتر از هر منتقد و تحلیلگری واقعیت امر را زیست کرده اند.
زیسته و درک کرده اند که تا چه میزان شهر و شهرداریشان توانسته امنیت برایشان برقرار کند. امنیتی که برای همه یکسان باشد. همه زنان و مردان و سالخورده ها و کودکان و کاسبان و دست فروشها و حتی کارتن خواب ها و دیگران و دیگران و دیگران.
زیبایی را میفهمند و تا کنون فهمیده اند چه حد به زیبایی شهر افزوده شده و یا اینگونه بگوییم، چقدر متولیان نیز زیبایی را فهمیده و اعمال کرده اند!
وضعیت مسکن را لمس کرده اند و میدانند کجا و با چه امکانات و فلاکت و با چه خاطر پریشانی عمر می گذرانند.
کار و کاسبی داشته اند_و البته جمعیت بسیاری هم اصلا نمیدانند کار چیست_ و فهمیده اند پیش از هر چیز سایه ترسناک مالیات های سرسام اور بر سرشان سنگینی میکند.
مالیات در قبال هیچ.
سالهاست که شهر را قدم میزنم و دریغ از فضایی که زیباییش بتواند چند ثانیه ای ساکنم کند.
بسیاری از کوچه و خیابان های شهر را از زمختی و تاریکی و نا امنی اصلا امکان دیدن نیز نداشته ام.
بافت شهر خود با شهروندش سخن میگوید. به عنوان مثال به معلولین نقب میزند که شما اصلا حق رفت و امد را نخواهید داشت.چرا که هیچ مسیر مناسبی برای شما پیش بینی نشده ست. کودکان نمیتوانند آزادانه پارکها و محله هایشان را حتی ببینند. بازی و امنیت میخواهند چکار. و یا اینکه اگر به نقطه ای از شهر عزیمت میکنید ماسک نیز با خود داشته باشید. احتمالا از بوی گند فاضلاب ها به تنگ خواهید امد.
با شهری مواجهیم که به بهانه ی حفظ نظم شهری و ایجاد امنیت، دست به سرکوب و ایجاد نا امنی برای بخشی از شهروندان شریفی میزند که از روی ناچاری تن به دست فروشی داده اند. در حالی که میتوانند با سازماندهی مناسب در محله ها و خیابان هایی که عملا متروک شده اند ،بی هیچ هزینه ای هم کاسبان را مکلف کنند هم نظم و امنیت شهری را مختل نکرده و هم به بخشی از فضاهای مرده ی شهر جانی دوباره ببخشند.
با شهری روبروییم که گویی حاضر نیست اندکی نگاه زیبایی شناسانه به فضا ها و المان ها و جداره های شهری اش داشته باشد و خدمات را تنها در پاکسازی جداول با روشهای نا سالم ده ها سال پیش و حدر دهی آبها در پارکهایی که به واضح نمی توانند هیچ عملکرد مثبتی از خود ارائه دهند، می بیند.
سوال را مجدد بیان میکنم؛
که آیا شهر و شهرداری دهدشت برای مردم است یا مردم برای شهر و شهرداری؟
شاید بیش از هر مورد، مسئله ی امنیت شهری به چشم بخورد که به اجبار قلم را به سمت خود میکشاند.
طراحی شهری قطعا تنها عامل موثر بر ایجاد امنیت شهروندان نیست اما باید به عنوان بخشی مهم و اساسی از یک رویکرد چند سطحی توسعه امنیت اجتماعی مد نظر قرار بگیرد.
ایمن سازی فضاهای عمومی از ابعاد گسترده ای برخوردار است که اعمال روش های مردم مدارانه مدیریت شهری، توسعه کسب و کار و ارائه خدمات پشتیبانی محیطی می توانند قدم های اولیه اساسی برای ایمن سازی فضاها باشند.
به عنوان مثال؛ نظارت به محیط های شهری به جای تلاش برای سرکوب/طراحی مبلمان شهری مناسب برای مواجهه با رفتار های گوناگون شهروندان/ نورپردازی مناسب فضاها برای ایجاد امکان نظارت اجتماعی/ تمرکز بر امنیت و سهولت حمل و نقل شبانه و روش های کنترل پارکینگ/ ایجاد ارتباط میان مکان های عمومی سراسر شهر/ استفاده موقت و صحیح از فضاهای خالی شهر که خود مکانی مناسب برای انواع بزهکاری بوجود میاورند/
جلوگیری از ایجاد مکانهای متروک شهری/ تقسیم جمعیت در سراسر شهر و مقابله با تمرکز جمعیت در مرکز شهر و هزاران راه کاری که به سادگی میتواند شهر را از وضعیت فلاکت بار کنونی اش خارج کند. موضوعی که ذهن هر شهروند مطالبه گری را مخدوش میکند این است که آیا متولیان شهری بر امکانات و راهکارهای رشد و توسعه ی انسانی شهر آگاه اند و تعمدن و با هدف مشخصی دست روی دست به تماشا نشسته اند و یا اساسا از امر توسعه و سیاست های شهری بی اطلاعند؟