تاکنون درباب اتفاقات اجتماعی خاص سرزمین ما،بررسی خاصی صورت نگرفته است.اما بعید هم نیست اگر پژوهشی صورت گیرد این رکورد هم به نام ما ثبت شود.اتفاقاتی که قطعا هیچ جای دیگر مشابهی رخ نمی دهد.
پایگاه اطلاع رسانی صدای جنوب:
ایران کشوری است که در رکورد داری،رکورد دار است.لیست بلندی از بزرگترین مصرف کننده ها به ما اختصاص دارد.آمارهای مختلف بیشترناخوشایند.
تاکنون درباب اتفاقات اجتماعی خاص سرزمین ما،بررسی خاصی صورت نگرفته است.اما بعید هم نیست اگر پژوهشی صورت گیرد این رکورد هم به نام ما ثبت شود.اتفاقاتی که قطعا هیچ جای دیگر مشابهی رخ نمی دهد.برای نمونه در همین هفته ای که گذشت،دو واقعه رخ داد.که هردو بهتر بود رخ نمی داد.
نخست ماجرایی که «باید ببازی»نام گرفت و بعید نیست بعدها مجموعه ای از این «تلاش های برای باختن»به دوره باید ببازی از آن یاد شود.
دوم هم ماجرای روسری بر سر مربی مرد تیم «کبدی»تایلند در مسابقات گرگان.
در مورد اولی،دولت انقلابی ایران برای همدردی با ملت فلسطین از ابتدا تاکنون تصمیمات،قوانین متعددی گذرانده و هزینه های زیادی صرف کرده که جای بحث بر آن اینجا نیست.
اما تسری دادن آن تصمیمات به ورزش،در شرایطی که ورزش را ابزاری برای صلح جهانی می دانند نه ابزار جنگ، بنظر نمی رسد سنجیده باشد.در اساطیر ایران و ملت های جهان هم که بخوانیم از بازوی توانای «آرش کمانگیر»که جان را در کمان تزریق می کند تا سرحدات ایران را در دل خاک توران ببرد.تا نبرد تن به تن پهلوانان ایرانی با پهلوانان بیگانه.
در تاریخ اسلام هم که نبرد حضرت امیر با پهلوان نامی عرب را همه شنیده ایم،که در میانه کشتی،عمر جسارت کرد و بر صورت علی(ع)آب دهان انداخت و مولانا به زیبایی حکایت آنرا به تصویر کشیده است.(او خدو انداخت بر روی علی/افتخار هر نبی و هر ولی/او خدو انداخت بر رویی که ماه/سجده آرد پیش او در سجده گاه)و باقی ماجرای که جناب«اسدالله»از روی سینه عمر بر می خیزد.بر خشم خود غلبه کرده تا مبادا خشم شخصی،در نیت او خللی ایجاد کند.و…..
پس امیرالمومنین هم با دشمن خود کشتی می گیرد و می جنگد.و چه تحسین ها که برآن نوشته شد.
از سویی به ورزشکاران مان می آموزیم که شما باید به (علی ع)اقتدا کنید.
اما جایی شنیده نشد که «ترک میدان»هم از موارد اقتدای به آن بزرگوار باشد.
کما اینکه ما علیرغم اختلافات سیاسی با امریکا هم با کشتی گیرانشان نبرد می کنیم.با تیم فوتبال آنها مسابقه می دهیم و حتی می بریم.
حال اینکه به جوان تلاشگر ورزشکارمان امر کنیم که«باید ببازی»در شرایطی که ورزشکار کشور مورد حمایت ما،فلسطین در شرایط مشابه ممکن است چنین نکند بنظر جالب نمی آید.
چه اشکالی داشت اگر ما همان کشور«دشمن»را در میدان ورزش شکست دهیم.؟
رنج نامه «علیرضا کریمی»ورزشکاری که از وضع بد مالی هم می نالد جا دارد که تکانه ای باشد تا مسولین امر با تجدید نظر در قوانین حداقل در زمینه ورزش ترتیبی اتخاذ کنند تا لااقل برای«آیندگان»پاسخ قانع کننده ای داشته باشیم.
درباره ماجرای دوم هم تنها می توان امیدوار بود که اتفاق فوق یک شوخی بوده و یا اشتباهی رخ داده باشد.وگرنه چنین مضحکه ای آبروی جامعه مارا در همه مجامع ورزشی خدشه دار خواهد کرد.و اینجا هم در برابر«آیندگان»پاسخ مناسبی نخواهیم داشت.اینجای کار است که بنظرم رسید پیشنهاد تاسیس سازمانی به نام«سازمان پاسخ به آیندگان» را اظهار کنم.سازمانی که شاید وجود آن در حد خیال باقی بماند اما بنظر می رسد برای ایران و بسیاری از کشورها ضرورتی اجتناب ناپذیر باشد.
سازمانی متشکل از نمایندگان طبقات مختلف اجتماعی در همه سنین،خصوصا جوان ترها تا تصمیمات اتخاذ شده خصوصا آیین نامه ها و حتی قوانین را یکبار هم از چشم خرد آیندگان مورد سنجش قرار دهند تا در صورت هرنوع ایراد،همان بدو امر جلوی اجرای آن گرفته شده یا دست کم اصلاحات لازم در باب آن اعمال شود.
این سنجش ها می توانست جلوی بسیاری از بحران های امروز ما را بگیرد که تنها به چند مورد که در سالهای اخیر نتایجش مشخص شده و حتی قانون آن تغییر یافت اشاره می شود.
-سد گتوند،که موجب شد بزرگترین مرکز آب شور کن دنیا در خوزستان پشت آن پدید آید.
-برداشت های بی رویه از منابع زیر زمینی آب که با تصویب قانونی برداشت ها از آن اوج گرفت.
-تصویب قانون مبارزه با مواد مخدر در مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال۶۷،که در پی آن تاکنون ده هزار نفر اعدام شده و پنج هزار نفر هم در انتظار اجرای حکم بودند،ولی چندروز پیش تصویب و اجرای قانون جدید بسیاری را از مرگ نجات می دهد.
انعقاد قرار داد خط تولید پراید،که یکی از گناهان نابخشودنی در تولید خودرو محسوب می شود.و تاکنون جان عزیز بیش از دویست هزارنفر ایرانی در آن گرفته شده و یا منجر به جراحات و نقص عضو شده است.
و در پایان هم مورد جنجالی اخیر
اعتماد بیش از حد به محموداحمدی نژاد که روزی اورا معجزه هزاره سوم می خواندند و دشمنی و حتی انتقاد از اورا بر نمی تافتند.ولی امروز اورا لات بددهن فحاش ورشکسته و…….می خوانند.
بهر حال ضرورت یک چیزی شبیه این سازمان احساس می شود.
محمد زرین
هشتم آذر نود و شش