اگر امام حسین حرف از امر به معروف و نهی از منکر به میان می آورد .اگه از اصلاح و اصلاح طلبی میگوی،. اگر حرف و تاکید بر حرکت بر سیره پیامبر و امام علی گفته میشود به خاطر انحراف حامعه دینی و سیاسی و احتماعی آن روز میباشد.
پایگاه خبری صدای جنوب:
چرایی شکل گیری قیام وحماسه امام حسین(ع)/
به قلم سیدشمس الدین کشاورز:
عاشورای سال ۶۱تا کنون چیزی بالاتر از هزارو سیصدو شصت سال میگذرد و این گذر زمان نه تنها از تلالو و جلوه و عمق عاشورا نکاسته است بلکه بر عکس هر سال که میگذرد عاشورا عمق بیشتری پیدا میکند و عاشوراییان و دلباختگان حسین هر روز شمارشان از دیروز بیشتر و بیشتر مبشود.
سوال ابنجاست که این قیام چرا و به چه دلایلی شکل گرفت ؟ نباید فراموش کرد که این حرکت عظیم و این انقلاب یا حماسه باید از زوایای مختلف مورد بررسی و کنکاش قرار بگیرد تا بتوانیم به علت با علل اصلی این حرکت و تاثیر این حرکت بر نسل و جوامع بعد از امام پی برد .
استاد مطهری میفرمایند :اگه به عاشورا بنگریم دو صفحه خواهیم دید یکی سیاه و ظلمانی و یکی سفید و نورانی .در یک صفحه خون هست و خونریزی و ظلم و خیانت و خباثت که همه درد هست و شیون و گریه زاری ورثا و… بر حسین(ع)و خانواده اش اما در صفحه دوم عشق هست و ایمان و آزادگی و نسل سازی و…….که در این چند سطر بنا داربم بر بررسی صفحه دوم و تاثیر آن برنسل و جوامع بعد از امام حسین .یعنی بررسی قیام امام از بعد سیاسی و تاثیر آن بر نسلهای بعداز آن.
برای شروع کلام نخست علت حرکت را از زبان خود امام بشنویم و متناسب با شرایط آن دوران به بررسی آن بپردازیم’یعنی سنجش واقعیت با ظرف زمان و مکان خاص آن .
به قول پروفسور برک هر واقعیت اجتماعی را باید ظرف زمان و مکان خودش بسنجیم.
پس برای ورود به موضوع عاشورا نخست کلام خود امام را که به برادر خود محمد حنیفه بیان کردند و ضمن ترسیم خط و مشی خویش علت حرکت را بیان کرده و نیز باید شرایط دوران ماقبل امام را هم مد نظر داشته باشیم.
حضرت امام هنگام خروج فرمودند :انی لم اخرج اشرا و لابطرا و لاظالما و لا مفسدا ،انما خرجت لطلب اصلاح فی امه جدی و اریدو ان امر بالمعرف و انهی عن المنکر و اسیر و بسیره جدی و ابی .
حال سوال اینجاست و این هست که چرا پسر دختر پیامبر بگوید : من خارج نمیشوم در حالی که فاسد و یا ظالم و ……باشم. آیا چه بر سر امت پیامبر آمده است ؟آن جامعه به کدام سمت و سو کشیده شده که امام میخواهند جهت اصلاح آن حرکت کنند ؟کدام معروف منکر و کدام منکر معروف شده که امام برای امر به معروف و نهی از منکر میخواهند حرکت کنند؟ از کدام روش و سیره پیامبر و امام علی تخطی صورت گرفته که ایشان قصد حرکت بر آن سیره را دارند؟
پس برای بدست آوردن همه این جوابها باید طبق همان اصل جامعه شناسی باید برگردیم به دوران پیامبر و امام علی.
پیامبر گرامی ما دو رسال داشتند .۱ رسالت پیامبری و نبوت که رسالتی بود همانند رسالت دیگر پبامبران یعنی دریافت و ابلاغ وحی که این رسالت مبتوانست در طول بیست و سه سال با آیه :الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت ……به پابان برسد ،اما رسالت دوم پیامبر که همان پیاده کردن پیام الهی ،ولایت، امامت و رهبری جامعه و آموزش گروهی از انسانها برای تشکیل یک امت نمونه و ضد طبقاتی ، ضد اشرافی، و پاک از آثار جاهلی و ساختن نسلی آموخته و آگاه با ارزشهای انقلابی جدید و بر اساس مکتب جدید در ظرف یک نسل و دو نسل ممکن نیست . اگر آن رسالت “ایدئولوژی مکتب و پیام وحی ” با آن آیه خاتمه پیدا میکند این رسالت دوم که همان رسالت اجتماعی و نسل سازی ،ساختن جامعه بر اساس دستورات الهی و تفسیر و تبیین این آیات و…..میباشد با حدیث “من کنت مولا فهذا علی مولا” ادامه پیدا میکند و باید طی یک رهبری انقلابی و مستمر ادامه داشته باشد و به تکامل برسد . اما متاسفانه ما میبینیم بعد از پیامبر کسانی از اصحاب ایشان بودند که اسلام را به عنوان یک ایدئولرژی دینی پذیرفتند اما حرکت و رسالت اجتماعی پیامبر را زیر پا گذاشتند و آن را مجروح ساخته و یا کشتند.چه بسا این افراد نه از روی اخلاص و صمیم قلب بلکه به خاطر حفظ جان خویش و کسب موقعیت به ظاهرایمان آوردند ولی در عمل دستور پیامبر را زیر پا گذاشتند. که مهمترین نشانه این سرپیچی و رویگردانی از پیامبر در جربان سقیفه نمود پیدا کرد . .
در جریان سقیفه بینش طبقاتی جامعه جاهلی عرب بر بینش ضد طبقاتی و رسالت و انقلاب اسلامی پیروز میشود.
در جریان سقیفه ارزشهایی که گرد چهره هایی چون ابوذر ها و بلال ها بود فرو میریزد و ارزشهایی میماند که گرد چهره های اشرافی و جاهلی میگردد.
پس ما میبینیم که بعد از جریان سقیفه گروهی که مظهرش و محورش علی بودو علی تجسم عدالت و و نمود واقعی دین مبین اسلام بود به حاشیه و انزوا کشیده میشوند و گروهی با شعار دین ولی با افکار جاهلی در راس قرار میگیرند.یکی را به عنوان نمونه و شاهد مثال میاوریم.
در حکومت عمر برای اولبن بار طلیعه طبقاتی و افکار جاهلی را میبینیم .او میگوید: ای مسلمین؛بحمدالله از اعاجم بندگان بسیاری در اختیارتان قرار گرفته پس به خاطر شرافت عرب بندگان عربتان را آزاد کنید . .اما در مقابل او امام علی را داریم. در حکومت علی زنی ایرانی با زن عرب اختلاف پیدا میکند و امام به نفع زن عجمی رای صادر میکند و زن عرب که از دوران عثمان در آمده است میگوید: چرا بین من و این زن عجمی تفاوتی نگذاشتی ؟و علی در جواب دو مشت خاک بر میدارد و به زن عرب میگوید : آیا تفاوتی بین این دو مشت خاک هست؟
پس اگر امام حسین حرف از امر به معروف و نهی از منکر به میان می آورد .اگه از اصلاح و اصلاح طلبی میگوید،. اگر حرف و تاکید بر حرکت بر سیره پیامبر(ص) و امام علی(ع) گفته میشود به خاطر انحراف حامعه دینی و سیاسی و احتماعی آن روز میباشد که بعد از پیامبر اشرافیت رانده شده باز میگردد با این تفاوت که که ارزشهای جاهلیش را با قران و سنت و به نام شعائر اسلامی توجیه میکنند . آنها اینبار نه با” لات و عزی ” بلکه برای دفاع از خویش قران بر سر نیزه میکنند. در اینجا سلاح دوست در دست دشمن افتاده است .و دین را آن طور که خود میخواستند تفسیر و تبلیغ و تبیین مینمودند .زیرا در آن دوران تمام دستگاههای تبلیغاتی آن دوران که مهمترین آنها خطبا ،شعرا ،قضات و …..بودند که با زر و زور همه آنها را برای حفظ موقعیت خویش و توجیه عملکرد خود بکار میبردند تا کار به جایی میرسد که علی مظهر عدالت و انسانیت و دین مبین اسلام با فریاد الله اکبر مومنی در محراب مسجد به خون میغلتد و حسین با فتوای دینی اسلامی شهید میشود.
پس تکلیف چیست ؟ حاکمان و اشراف از یک طرف حکومت و قدرت را در دست گرفته اند و از همه دستگاههای تبلیغاتی به نفع خویش و بر علیه خاندان پیامبر استفاده میکنند . وبار دیگر روح جاهلی را در جامعه حاکم کرده و مانع بیداری مردم گردیده اند و میرفت تا دین به ورطه کشانده شده و از اسلام حز نامی باقی نماند. از طرف دیگر هم امام بر اساس همان رسالت دینی و اجتماعی و ولایی خویش که پیامبر اکرم در عید غدیر به عهده امام علی و خاندانش گذاشته بودند ، امام نسبت به جامعه دینی و اجتماعی خویش، خود را مسئول میداند.
در این خفقان که امام را مقید میکردند به این که یا کشته میشوی و یا باید حکومت ما را بپذیری ، امام باید چکار میکردند؟
این امام هم یک فرد معمولی نبود که اگر تصمیمی بگیرد فقط برای خودش و خانواده اش باشد. بلکه باید تصمیمی اتخاذ مینمودند که تا به امروز و فرداها نسل جامعه بشری از آن درس بگیرند و آن را به عنوان یک مکتب نگاه کرده و بر اساس آن حرکت کنند . و از طرف دیگر هم اینکه خود امام دارای روح بزرگ و دارای یک مکتب بودند که نمیخواستند در آن شرایط که گفته شد دستگاه حاکم تمام امکانات و تبلیغات را در اختیار داشتند باید حماسه ای بیافرینند .به قول “لر مانتف” شعله شمع را نسیمی خاموش میکند ولی آتش در جنگل را باد هر لحظه فورانتر و فورانتر میکند .حماسه ای ماندگار که با خط سرخ خون خویش درس ایستادگی ،ماندگاری، پایداری، شجاعت و………را در جامعه رواج داده تا مهاتما گاندی بگوید:اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز شود باید از زندگی حسین پیروی کند .تا پروفسور ماربین فیلسوف و خاورشناس آلمانی بگوید: من معتقدم که رمز بقا و پیشرفت اسلام و تکامل مسلمانان به خاطر شهید شدن و آن رویداد غم انگیز است . تا سالیان سال پایدار مانده و گاندی و هزاران آزاده دیگر چون جوانان عزیز ایران اسلامی با الهام گرفتن از این مکتب به عنوان دانشحوی دانشگاه امام حسین پانزده خرداد و……..را به وحود بیاورند تابتوانند نهال پر ثمر انقلاب را بکارند و بعد از انقلاب هم این جوانان عاشورایی با نگاه به مکتب حسین جهت دفاع از مملکت و میهن و دین خویش از سراسر کشور به سوی حبهه های جنوب حرکت کرده و با نثار جان خویش شاگردی خود را در مکتب و دانشگاه امام حسین به نمایش بگذارند. سید شمس الدین کشاورز