پایگاه خبری صدای جنوب:
مجتبی محمدی – به نام یکتای بی همتا.در سه دهه اخیر شاهد حادثه هایی که گویا جزیی لاینفک از داستان دنباله دار و تراژدی غمبار مردمی است که جز اولین شهرهایی بودند که در استان کهگیلویه وبویراحمد به وجود آمده است اما هیچ حظ و بهره ای از آن ندارند جز داغی ابدی بردل ،به خاطر پرپر شدن عزیزانشان در جاده مرگ لنده به دهدشت، جاده ای که حالا بعد از گذشت سه دهه به دلیل گرفتن قربانیان زیاد از چنان شهرتی برخوردار گردیده که نیازی به معرفی ندارد و حسابی برای خود اسم و رسمی دست و پا کرده است.
فستیوال کشتار در این جاده به صورت سالیانه دایر است و وقفه ای هم اصلا ندارد. ضمن آرزوی شفای عاجل برای مجروحان و مصدومان از در گاه پروردگار عادل، برای بازماندگان دل خسته و دل شکسته از در گاه رب جلیل صبر جمیل مسئلت می نمایم.
همانگونه که بارها و بارها عرض کرده ایم و همگان مستحضر می باشند عصر کنونی، عصر ارتباطات است و راه های زمینی نیز به عنوان یکی از شاخصه ها و مولفه ها و عناصر مهم و تاثیرگذار در ارتباطات،نقشی حیاتی دارند.
بی شک وجود راههای زمینی امن می تواند کمک شایان و کم نظیری به رشد و توسعه پایدار هر منطقه یا ناحیه بنماید و با کم کردن از از تلفات و خسارات جاده ای علاوه بر صرفه جویی های بعضا چند هزار ملیاردی، سلامت و امنیت روانی جامعه نیز بهبود می یابد.
غم از دست دادن عزیزان و جگرگوشگان، بی سرپرست شدن خانواده ها، معلولیت و خانه نشینی مادام العمر بسیاری از بازماندگان حوادث، فراق و هجران جوانان سفر کرده ،فراموشی اش بسیار سخت و یا حتی ناممکن است و چه بسی زخمی ابدی و به بلندای یک عمر در قلب بازماندگان یادگار می گردد و لانه می کند.
جاده لنده به دهدشت و از دهه ۶۰ خورشیدی همچنان در حال قربانی گرفتن است. گویی این اژدهای خون آشام را هیچ رحم و مروتی نیست و اشتهایش سیری ناپذیر است. جاده ای کاملا غیر استاندارد با عرض کم و پیچ و خم فراوان، نقاط حادثه خیز زیاد، دست انداز های بی شمار و بدون علائم کافی و شانه خاکی. آسیابی با چرخش شبانه روزی که نیروی محرکه اش جاری شدن جوی خون در طول مسیر است و سوخت دیگری را پذیرا نیست.
محصول این دوران مدام نیز جز سفتن دل مادران داغدیده و پودر کردن استخوان های پدران پیری که تا ابد غم از دست دادن فرزند بردل دارند چیز دیگری نیست. در ورودی روستای ایدنک و ورودی سوق از سمت لنده هر راننده تازه واردی که سهل است حتی کسانی که به طور مداوم در این مسیر رفت وآمد می کنند حسابی سردرگم شده و دچار بلاتکلیفی عجیبی می گردند.
بدترین حالت ممکن همچون کلاف سردرگمی پیش رویت ظاهر می گردد و تو حیران که باید چگونه از این هفت خوان عبور نمایی. خصوصا در شب هنگام احتمال خطر تصادف و وقوع حادثه به شدت بالا می رود.
بعد از گذشت بیش از سه دهه هنوز فکری اساسی برایش نشده و جز مثنوی هفتاد من کاغذ از وعده های ریز و درشت مسئولان و آمارهای عجیب و غریب و گزارشهای متعدد و داد سخن دادن که چنین و چنان کردیم و می کنیم،چیزی عاید و واصل نگشته است.
به مصداق هزار وعده خوبان یکی وفا نکند کماکان شاهد قتلهای دلخراش در این مسیر و کشتارگاهی هستیم که نه به کبیر رحم میکند و نه صغیر. نه راکب برایش مهم است و نه مرکوب. همراه همیشگی و یار دیرینه شما در این مسیر فقط و فقط عزرائیل است و از این حیث کمبود و نقصانی مشاهده نمی گردد.
حاصل این مسئولیت گریزی ها و شانه خالی کردنها یک چیز است و آنهم قربانی شدن شهروندان بی گناهی که ناچارند در این مسیر طی طریق نمایند.
و حال میبایست دایر و برقرار باشد و این نهر خون لازم بوده تا سنگ این آسیاب هماره بچرخد.
متاسفانه بعد از وقوع هر حادثه ای نیز راننده نگون بخت به عنوان عامل انسانی مقصر اصلی حادثه قلمداد می گردد. هرچند که هیچ شکی در خطاهای انسانی وجود ندارد اما پر بی راه است اگر سایر عوامل انسانی همچون طراحان و ناظران و مهندسین و تکنسین های راه سازی، مهندسین و طراحان و سایر عوامل دخیل در خودروسازی را از این چرخه خارج کنیم. حتی عومل راهنمایی و رانندگی و پلیس نیز جزیی از همین عامل انسانی تلقی می گردند. جاده غیر استاندارد، خورو فاقد کیفیت و فاقد ایمنی نیز محصول عوامل انسانی هستند و جفاست که فقط رانندگان را مقصران صرف حوادث بنامیم.
احداث و تعبیه میادین ورودی در روستای ایدنک با رعایت تمامی موازین فنی و ایمنی به ریز تنها راه کوبیدن سر این اژدهای خون آشام و تعطیلی این کشتارگاه پیر است .
همیشه فریاد مسئولان از نداشتن بودجه به هوا بلند است و از گزاف بودن هزینه ها سخن می گویند که البته تا حدود زیادی قابل قبول است اما بهتر نیست این بزرگواران لختی بیندیشند و لحظه ای درنگ و تامل بفرمایند که هزینه جان شیرین یک انسان و آدمیزاد چقدر است؟! آیا با عدد و رقم و محاسبات ریاضی می توان برای جان انسان ها به جوابی رسید؟! ضمنا آیا خسارات مادی حوادث گذشته را بررسی و محاسبه کرده اید؟ از کار افتادگی، معلولیت های موقتی و دائمی،خانه نشینی و بی سرپرست شدن و یتیمی دهها و صدها انسان را آیا برایش چرتکه ای انداخته اید؟ حالا دیگر تحمل همگان به سر آمده و طاقت همه طاق شده است. به خاطر رضای خدا هم که شده لطفا این کشتارگاه را تعطیل کنید . این جوی خون را ببندید.