پایگاه خبری تحلیلی صدای جنوب-صدای مردم جنوب ایران

پایگاه خبری تحلیلی صدای جنوب | Sedayejonoob.ir

منتشر شده در تاریخ: 11 اسفند 1394 ساعت 19:12:: شناسه خبر: 19

چراییِ یک شکست تمام‌عیار انتخاباتی در سطح کشور

چنان که در نتایج منتشر شده از انتخابات هفتم اسفند پیداست، اکثریت قریب به اتفاق نامزدهای عضو جبهه‌ پایداری و نمادهای این جریان در سراسر کشور از راهیابی به مجلس شورای اسلامی بازماندند و حتی رهبر معنوی این جریان، محمد تقی مصباح یزدی نیز نتوانست جایی در مجلس خبرگان داشته باشد. از قضا در آستانه‌ انتخابات، یکی […]

چنان که در نتایج منتشر شده از انتخابات هفتم اسفند پیداست، اکثریت قریب به اتفاق نامزدهای عضو جبهه‌ پایداری و نمادهای این جریان در سراسر کشور از راهیابی به مجلس شورای اسلامی بازماندند و حتی رهبر معنوی این جریان، محمد تقی مصباح یزدی نیز نتوانست جایی در مجلس خبرگان داشته باشد.

از قضا در آستانه‌ انتخابات، یکی از رسانه‌های محلی کرمان از رئیس دفتر او، حسین جلالی، که خود نامزد نمایندگی مجلس از کرمان بود پرسید آیا نگران نیست که شکست او به اعتبار رئیس‌اش آسیبی بزند؟

جلالی که ۱۶ سال است ریاست دفتر مصباح یزدی را بر عهده دارد، اگرچه به آن پرسش، پاسخ منفی داد و در کرمان نیز رأی قابل توجهی نیاورد و از مجلس بازماند، اما شاید گمان نمی‌کرد که حتی مصباح نیز اعتبار «انتخاب شدن» را از دست داده و نوبت به رئیس دفترش نمی‌رسد.

مؤسسه‌ زیر نظر مصباح یزدی یک ارگان سیاسی هم دارد که هر هفته منتشر می‌شود؛ نشریه‌ «پرتو سخن» که تندترین مواضع علیه دولت را بازتاب می‌دهد با سردبیری قاسم روانبخش.

این بار سردبیر نشریه‌ مصباح هم نامزد انتخابات شد و علاوه بر اینکه رقبای او در «تفت و میبد» رد صلاحیت شدند و حتی دو نامزد نیز به سود او انصراف دادند اما باز هم نتوانست اعتماد مردم حوزه‌ انتخابیه‌اش را جلب کند.

در تهران دیگر وضعیت نیاز به توضیح بیشتر ندارد؛ از مرتضی آقاتهرانی «دبیرکل» جبهه پایداری، تا حلقه‌ میانیِ این جبهه و سپاه یعنی سردار کوثری، تا یکایک اعضای این فراکسیون در مجلس پیشین؛ هیچ‌یک از آنها در فهرست تهران بختی نداشته‌اند.

از میان دلایل مختلف و آشکاری که می‌تواند این شکست تمام عیار را توضیح دهد دو نکته برجسته وجود دارد:

نخست اینکه جبهه پایداری در حالی تشکیل شد که اعضا و رهبرانش مسئولیت حمایت تمام‌عیارشان از محمود احمدی‌نژاد در سال ۸۴ را بر عهده نگرفتند و در قبال آن پاسخگو نبودند.

مجموعه‌ کسانی که بعدها با عنوان جبهه پایداری ظهور کردند دولت احمدی‌نژاد را «انتخابی آسمانی» نامیدند، اما در روزهایی که جامعه، آن دولت را با بزرگترین اختلاس‌ها و آلودگی‌های اقتصادی و ضعف مدیریتش می‌شناخت، در قبال مولودِ مورد حمایت خود پاسخگو نبودند؛ طبیعی است که این رفتار، نوعی بی‌مسئولیتیِ سیاسی و اخلاقی تلقی شود و حاملانِ چنین تجربه‌ای ممکن است در فایده‌های سیاست شریک شوند بی‌آنکه هزینه‌هایش را بپردازند و خطاهای‌شان را جبران کنند؛ چنین رفتاری در آزمون اعتماد و انتخاب، از نگاه مخاطب پنهان نمی‌ماند.

دوم اینکه رویاروییِ دائمی این جریان با خواست و انتخاب‌های مردم (به ویژه در فراز و نشیب‌های پرونده‌ی هسته‌ای) به ضرر آنها تمام شد و مقبولیت آنها در جامعه را به کمترین میزان خود رساند؛ مقبولیتی که از آغاز نیز لرزان بود و با اعتبار حذف رقبا در قالب رد صلاحیت ها به دست آمده بود؛ برخی از اعضای جبهه پایداری با کمترین آراء حوزه‌های‌شان و بدون حضور رقیب قدرتمند و خاصی به مجلس رسیده بودند.

چنین ورودی به عرصه‌ سیاست نیاز به ویرایش و پالایش و تثبیت دارد؛ آنها اما مطمئن به رانت‌های پیرامون‌شان، نه تنها نیازی به تثبیت اجتماعیِ خود ندیدند، بلکه با این رویارویی حتی سایر اصولگرایان را نیز از چشم انتخاب‌کنندگان انداختند.

 

به نظر می‌رسد جامعه‌ پردامنه‌ فرهنگی در ایران، علاوه بر نگرانی از «ثبات‌ستیزیِ» جبهه پایداری و جنگ‌طلبیِ مندرج در رفتار و گفتمان آن، از خطر بزرگی که در مبنا و بنای فرهنگی این جبهه نهفته است نیز غافل نبود. اگرچه با همه‌ این آگاهی‌ها، اگر سازمان و سامانی از جنس «لیست امید» نبود، باز هم آنها به کرسی‌های بهارستان می‌رسیدند.‎

دیدگاه ها بسته شده اند.

نظرسنجی

    • آخرین اخبار
    • پربازدیدترین اخبار

    ویدیو ها

    همراه اول

    بالای صفحه
    طراحی سایت